مشخصات مجاهد شهید عباس هاشمی
محل تولد: -
تحصيل: دانش آموز
سن: ۱۷
محل شهادت: شیراز
زمان شهادت: ۱۳۶۲
خاطره از شهيد عباس هاشمي
الان که خاطرات و زندگینامه شهدا گفته و نوشته می شود، ياد يكي از بچه هايي كه د ر مدرسه ما آورده بودند افتادم من قبلا او را نميشناختم ولي آن روز دقيق يادم نمي ا يد چه روزي بود ولي يادم مي آيد سال 61بود من آنموقع سال آخر دبيرستان را ميگذراندم رژيم براي اينكه زهر چشم بگيرد همه دبيرستانهاي دخترانه و پسرانه مرودشت فارس را در مدرسه ما كه قبلا نامش مهدي رضايي بود و بعدا به اسلامي منش تغيير نام يافته بود جمع كرده بود كه مجموعا 5تا دبيرستان پسرانه و 2دبيرستان دخترانه بود مدرسه ما در خيابان امراباد مرو دشت بود كه نزديك جاده كمربندي بود ساختمان آن قديمي بود و داراي كريدور بود كه وقتي مدير با ناظم مدرسه مي خواستند موضوعي را بگويند از همان بالا مي ايستادند و شروع به صحبت ميكردند وقتي او را آوردند تعداد زيادي پاسدار و بسيجي دور او را گرفته بود و ميكروفون را با پايه آن جلوي او گذارده بودند اول دقيق يادم نمي آيد ناظم يا يكي از همين پاسدارهايي كه در مدرسه به عنوان مدير يا معلم بودند شروع به صحبت كردكه فلاني از مجاهدين برگشته ولي دقيقا باز مضمون كلمات يادم نمي آيد ولي همين را ميخواست برساند كه اين نفر توبه كرده است نامش عباس بود كه بعدها كه به ارتش پيوستم نام كامل او را از يكي از بچه هايي ارتش كه او و خانواده اش را ميشناخت پرسيدم كه فاميلش هاشمي بود او وقتي پشت ميكروفون قرار گرفت اولين كلمه اش اين بود كه گفت آيا ميخواهيد بگويم رهبر شما كيه؟ در لحظات اول همه فكر ميكرديم كه شايد منظورش همان جمله خميني است كه گفت اگر ميخواهيد بگويم رهبر شما كيه رهبر شما همان بچه 13و 14 سالهاي است كه با نارنجك خودش را زير تانك انداخت اشاره به ابتداي جنگ در خرمشهر كه يك بچه 9ساله قمي اين كار را كرده بود ولي او اينرا نگفت گفت رهبر شما همان بچه هاي 14 15ساله اي هستند كه دارند در زندانها اعدام ميشوند در لحظه اي كه هيچكس انتظار اينرا نداشت و فضاي ديگري بود او از آرمانش دفاع كرد در آنموقع فضاي دبيرستان بهم ريخت دختران گريه ميكردند و پسران مات مانده بودند در همان لحظه كه او اين حرف را زد همين ناظم با سيلي به صور ت او زد و او جستي زد و از ميان كريدور به سمت درب خروجي حركت كرد ولي پاسدارها و بسيجيان به او هجو م آورده و او را دستگير كردند بعد از آن مدتي من آنجا يعني در مرودشت نبودم وقتي برگشتم و احوال او را جويا شدم گفتند كه رژيم او را اعدام كرده است.
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://telegram.me/shahidanAzadi
0 نظرات:
ارسال یک نظر