پروانه پیوستگان در هفتم اردیبهشت سال ۱۳۴۱ در تهران چشم به جهان گشود. خانوادهٔ او وضع مالی خوبی نداشتند و او در شرایط سختی بزرگ شد. در مدرسه جزو بهترین شاگردهای کلاس بود و همواره با نمرههای خوب هر دوره را میگذراند. او بهسرعت نسبت به موضوعات جامعه هوشیار و آگاه شد و عامل بیچارگی محرومان و مردم تهیدست از جمله خانوادهاش را، حاکمان جنایتپیشه میدانست. حتی در انشاهایی که مینوشت تلاش میکرد حول همین مضامین حرفهایش را بزند. همیشه آرزو میکرد بتواند روزی به مردمش خدمت کند. او همچنین علاقه زیادی به اسلام و سمبلهای این مکتب بهخصوص حضرت محمد (ص) و حضرت علی (ع) داشت.
با آغاز اوجگیری مبارزات خلق در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ بهطور فعال در تظاهراتها و تجمعات شرکت میکرد و در مدرسه هم فردی پرکار و فعال بود بهعنوان مثال با تشکیل نمایشگاه در مدرسه یا تهیه روزنامه دیواری در راستای آگاه کردن دانشآموزان تلاش میکرد. بعد از پیروزی قیام ضدسلطنتی او با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد و بعد از آن فعالیتهایش را در همین راستا ادامه داد.
هر روز که میگذشت ایمانش نسبت به خط و آرمانهای سازمان مجاهدین افزون میگشت. در مقابل تهمتها و زخمزبانهای کسانی که ایمانش را به راه و آرمانش درک نمیکردند و تلاشش را برای شناساندن سازمان به سایرین قابل انتقاد میدانستند، صبورانه و منطقی برخورد میکرد. او همواره میگفت انسان تا زمانی که زنده است، میتواند خدمت کند.
شب قبل از شهادتش کنار پنجرهای نشسته بود وقتی از او سؤال شد که چه کار میکنی در جواب گفت: «دارم با خدا راز و نیاز میکنم چون فردا او را میبینم» و بعد لبخندی زد...
صبح روز ۵ مهر شد و آن حماسه پرشور فرا رسید. پروانه مانند دیگر همرزمانش به خیابان رفت و قطرهای از دریای این حماسه پرشکوه شد.
در هنگام دستگیری پروانه روی پل بود وقتی خواستند او را دستگیر کنند اسلحه خود را بالا برد و فریاد زد که ای حرامزادهها تمام تیرهای خودم را نثارتان کردم حالا بیایید مرا دستگیر کنید . مزدوران او را دستگیر کرده به زندان اوین بردند و ساعاتی نکشید که او را اعدام کردند.
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadai96
0 نظرات:
ارسال یک نظر