آخرین شب زندگی دو جوان، دو برادر، دو همرزم که من شاهد بودم. دو برادر که مثل شبهای دوران کودکی در کنار هم مشق مینوشتند اما امشب در کنار همدیگر آخرین کلماتشان را مینویسند. کلماتی که حالا تنها یادگاری ارزشمند آنها برای ما و نسلهای آینده است. هرچند که این کلمات را در پشت میلههای سرد و تاریک زندان نوشتهاند اما گرمای قلب آنها همچنان و تا امروز نوید تابش خورشید درخشان آزادی بر سرزمینمان را دارد.
بهروز و بهرام پاشایی دو برادر و دو همرزم بودند که هر کدام داستان جداگانهای دارند.
بهروز پاشایی متولد مشهد و دانشجوی سال آخر مهندسی مکانیک در دانشگاه مشهد بود. او جوانی آرام، باوقار و متین با چهرهای بهظاهر کم سن اما بسیار با طمأنینه و پر صلابت بود. بهروز بعد از شکنجههای بسیار در ۲۲دی ۱۳۶۰ بههمراه برادرش بهنام پاشایی اعدام شد.
وصیتنامه مجاهد شهید بهروز پاشایی
بسم الله الرحمن الرحیم
من بهروز پاشائی فرزند محمد متولد سال۱۳۳۷ دارنده شناسنامه شماره ۱۱۶۶ صادره مشهد، مطالب زیر را بهعنوان وصیتنامه خویش مینویسم.
پدر و مادر گرامی! از آنجایی که انسان موجودی است آگاه و در نتیجه مسئول، همان مسئولیتی که حضرت علی (ع) در قبال توده مردم و برای نجات و رهایی خلق ستمکش و تحت استثمار برای دانایان قائل است، من هم از همان هنگام که اسلام را شناختم و فقر و مسکنت مردم را درک کردم، در حد توانم در راه رهایی مردم کوشیدم. لیکن میدانید که این رهایی و پیروزی اگر چه قطعی است اما آسان به دست نمیآید و نیاز به فداکاریها و از
جان گذشتگیها و مبارزهای پیگیر و بیامان دارد. مبارزهای که به گواهی تاریخ باید در پرتو یک ایدئولوژی انقلابی و یک تشکیلات منسجم باشد.
پدر و مادر عزیز! از وقتی که با اهداف و آرمانهای مجاهدین آشنا شدم و به حقانیت و صداقت آنها پی بردم، همیشه سعی کردهام در راه آنها که همان راه خدا و راه رهایی خلق است، قدم بردارم سوابق خونبار آنها گواهی است بر صداقتشان.
من مطمئن هستم که امید به رهایی و پیروزی خلق، ناراحتی نبودن من و یا سایر شهدایی که در راه آرمانهای خدایی ـ خلقی خویش شهید شدهاند را تحت الشعاع قرار خواهد داد.
اگر هنگام شهادت، پول و یا امکاناتی داشتم آنها را همچون گذشته در اختیار مجاهدین قرار بدهید تا در خدمت خلق قرار گیرد.
والسلام ـ مرگ بر ارتجاع
بهروز پاشائی ـ ۶آبان ۵۹
من بهروز پاشائی فرزند محمد متولد سال۱۳۳۷ دارنده شناسنامه شماره ۱۱۶۶ صادره مشهد، مطالب زیر را بهعنوان وصیتنامه خویش مینویسم.
پدر و مادر گرامی! از آنجایی که انسان موجودی است آگاه و در نتیجه مسئول، همان مسئولیتی که حضرت علی (ع) در قبال توده مردم و برای نجات و رهایی خلق ستمکش و تحت استثمار برای دانایان قائل است، من هم از همان هنگام که اسلام را شناختم و فقر و مسکنت مردم را درک کردم، در حد توانم در راه رهایی مردم کوشیدم. لیکن میدانید که این رهایی و پیروزی اگر چه قطعی است اما آسان به دست نمیآید و نیاز به فداکاریها و از
جان گذشتگیها و مبارزهای پیگیر و بیامان دارد. مبارزهای که به گواهی تاریخ باید در پرتو یک ایدئولوژی انقلابی و یک تشکیلات منسجم باشد.
پدر و مادر عزیز! از وقتی که با اهداف و آرمانهای مجاهدین آشنا شدم و به حقانیت و صداقت آنها پی بردم، همیشه سعی کردهام در راه آنها که همان راه خدا و راه رهایی خلق است، قدم بردارم سوابق خونبار آنها گواهی است بر صداقتشان.
من مطمئن هستم که امید به رهایی و پیروزی خلق، ناراحتی نبودن من و یا سایر شهدایی که در راه آرمانهای خدایی ـ خلقی خویش شهید شدهاند را تحت الشعاع قرار خواهد داد.
اگر هنگام شهادت، پول و یا امکاناتی داشتم آنها را همچون گذشته در اختیار مجاهدین قرار بدهید تا در خدمت خلق قرار گیرد.
والسلام ـ مرگ بر ارتجاع
بهروز پاشائی ـ ۶آبان ۵۹
0 نظرات:
ارسال یک نظر