نرگس بهاردوست در کرمانشاه متولد شد. او دانشجو و ۲۳ساله بود که با تعدادی دیگر از زنان مجاهد در تابستان۱۳۶۱ به جوخه تیرباران سپرده شد.
شرح مقاومت و حماسههای نرگس بهاردوست از زبان یک همبندی:
در صدد برگزاری مراسم ۴خرداد بودیم که طرحمون لو رفت و پاسداران ۱۰ ـ ۱۵ نفر رو به انفرادی بردند. در بین اونها نرگس بهاردوست، عاطفه خزایی، طاهره محمدیکیا، گیتا دهقان، ژاله مولاییان و مرضیه اسکندری هم بودند. موقع خداحافظی طاهره بهم گفت: اجازه نمیدیم همینطوری به دست اینها کشته بشیم مطمئن باش فرار خواهیم کرد. بچهها رو به یک کانتینر بردند که از نظر امکانات واقعاً در حد صفر بود. اما اونها با آغوش باز اون شرایط رو پذیرفتند. روحیه این ۵مجاهد حتی تحسین پاسداران رو هم بر انگیخته بود. عاقبت یکی از اونها اظهار تمایل میکنه. پس از اطمینان از وضع امنیتی علی، از او میخوان تا برای فرار کمکشون کنه. علی میپذیره و الزامات فرار رو جور میکنه.
تیرماه ۱۳۶۱ ـ فرار از زندان دیزلآباد کرمانشاه
نقشه فرار از زندان دیزلآباد کرمانشاه و حمله به رئیس زندان کامل و به اجرا گذاشته شد. خبر این فرار جسورانه در شهر پیچید. همه از تهور زنان مجاهد صحبت میکردند. مزدوران تمام امکاناتشون رو برای دستگیری اونها بسیج کردند و خائنان رو برای شناسایی در سطح شهر پخش کردند. عاقبت علی لو رفته و مجدداً یکی پس از دیگری دستگیر میشن. اما حکم همه اونها مشخصه، اعدام!
شب اعدام
توی بند صدای شعار بچهها رو میشنیدیم. از سلول تا پای جوخه، یک بند و یک نفس شعار «مرگ بر خمینی ـ درود بر رجوی» میدادند. هیچکدامشان حتی حاضر به نوشتن وصیتنامه نشدند. خودشان اسمهاشون رو روی بازوبندی نوشتند و به بازوهاشون بسته بودند و موقع آتش به پاسداران اجازه ندادند. چشمهاشون رو ببندند. صحنه به اندازهیی پرشور و تکاندهنده بود که یک پاسدار زن که شاهد صحنه بود، وقتی برگشت روحیهاش رو کاملاً از دست داده بود، با رنگ پریده به من گفت: «ژاله و گیتا اصلاً فکر نمیکردند برای اعدام میرن. تا آخر همچنان میخندیند. ژاله وقتی به زمین افتاد هنوز نمرده بود رفتم بالای سرش، لبخند زد و با انگشت شقیقهاش رو نشون داد و اشاره کرد تیر خلاص رو اونجا بزنم. نرگس آخرین نفری بود که اعدام شد. شلیکها به او نخورد و او با صدای بلند فریاد زد «چرا شلیک نمیکنید؟» مهدی تقی خانی رئیس زندان با دستپاچگی گفت: «الان میزنم صبرکن!»
خواهرش عاطفه بهاردوست یکسال بعد از او در مرداد۱۳۶۲ اعدام شد. بدین ترتیب دو خواهر به سوگند خود برای آزادی و رهایی خلق و میهن وفا کردند.
برجی بدل
به فوج هزاران پرنده شد
در دوردست شب
خاموش شد چراغی و تاریک شد کسی
بیدار شد ستاره و خورشید زنده شد!
متاسفانه از اين شهيد قهرمان،عکس نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را میشناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
0 نظرات:
ارسال یک نظر