اندیشه گیلانینژاد از فرزندان جنوب تهران، سال۱۳۴۵ در شهر ری به دنیا آمد، او از نزدیک درد و رنج مردم محروم جامعه را دیده و لمس کرده بود. ۱۲ ساله بود که شاهد انقلاب ضدسلطنتی بود با آن که سن کمی داشت اما قدم در صحنه انقلابی جامعه گذاشت. در همین دوران با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد و وارد یک مسیر آرمانی و انقلابی شد.
بهدلیل فعالیتهایش و آگاهیبخشی اطرافیانش در دیماه ۵۹ دستگیر و به مدت ۵ ماه در زندان اوین زیر شکنجه قرار گرفت. او در طی دوران زندان، خود را با نام مستعار «علی ساری» معرفی کرد و تا اردیبهشت سال ۶۰ در زندان اوین بود. بعد از آزادی از زندان در ادامه فعالیتهایش شش ماه بعد در آبان ۶۰ مجدداً دستگیر و به زندان اوین منتقل شد و به زیر شکنجه رفت.
یکی از همسلولیهای اندیشه که تا لحظه تیرباران، با او بود درباره شخصیت والای این مجاهد نوجوان چنین میگوید:
روز ۱۹ بهمن سال ۱۳۶۰ کمی مانده به ساعت ۱۸۰۰ پاسداری به نام نقده به اتاق ۹۵ بند آموزشگاه اوین آمد و خطاب به او گفت: «علی ساری» بیا بریم میخوام یه چیزی نشونت بدم». اندیشه توجهی به او نکرد. پاسدار مزبور بسیار اصرار کرد که او را با خودش ببرد، اما اندیشه مقابل همه زندانیان به او گفت: «من با تو هیچ جایی نمیام» و قاطعانه مقابل درخواست پاسدار جلاد، ایستادگی کرد. پاسدار نقده که بسیار عصبانی شده بود یکی از خائنین سستعنصر را با خود برد. وقتی برگشتند پاسدار نقده با اشاره به آن خائن گفت: فلانی، براشون تعریف کن چی دیدی! در این فاصله ما خبر شهادت اشرف و موسی را از تلویزیون دیده و شنیده بودیم. همه بسیار ناراحت و پر از خشم بودیم و باور نمیکردیم که چنین جنایتی رخ داده باشد. روزهای بعد پاسدار نقده بهدلیل کم سن و سال بودن اندیشه، به خیال خام خود میخواست او را به همکاری و توبه بکشاند اما اندیشه در مقابل او قاطعانه گفت: «من در این لجنزاری که تو من را به سوی آن میخوانی هرگز وارد نخواهم شد و آلوده نمیشوم».
سرانجام این مجاهد پرشور و قهرمان روز ۲۰ اسفند سال ۶۰ همراه با سه مجاهد خلق دیگر به میدان تیرباران شتافت. اندیشه با عمری کوتاه ولی سراسر عشق به مردم، ایمان به آرمانش و امید به آزادی درسهای بزرگی از خود به جای گذاشت.
متاسفانه از اين شهيد قهرمان، عکس نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را میشناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadai96
بهدلیل فعالیتهایش و آگاهیبخشی اطرافیانش در دیماه ۵۹ دستگیر و به مدت ۵ ماه در زندان اوین زیر شکنجه قرار گرفت. او در طی دوران زندان، خود را با نام مستعار «علی ساری» معرفی کرد و تا اردیبهشت سال ۶۰ در زندان اوین بود. بعد از آزادی از زندان در ادامه فعالیتهایش شش ماه بعد در آبان ۶۰ مجدداً دستگیر و به زندان اوین منتقل شد و به زیر شکنجه رفت.
یکی از همسلولیهای اندیشه که تا لحظه تیرباران، با او بود درباره شخصیت والای این مجاهد نوجوان چنین میگوید:
روز ۱۹ بهمن سال ۱۳۶۰ کمی مانده به ساعت ۱۸۰۰ پاسداری به نام نقده به اتاق ۹۵ بند آموزشگاه اوین آمد و خطاب به او گفت: «علی ساری» بیا بریم میخوام یه چیزی نشونت بدم». اندیشه توجهی به او نکرد. پاسدار مزبور بسیار اصرار کرد که او را با خودش ببرد، اما اندیشه مقابل همه زندانیان به او گفت: «من با تو هیچ جایی نمیام» و قاطعانه مقابل درخواست پاسدار جلاد، ایستادگی کرد. پاسدار نقده که بسیار عصبانی شده بود یکی از خائنین سستعنصر را با خود برد. وقتی برگشتند پاسدار نقده با اشاره به آن خائن گفت: فلانی، براشون تعریف کن چی دیدی! در این فاصله ما خبر شهادت اشرف و موسی را از تلویزیون دیده و شنیده بودیم. همه بسیار ناراحت و پر از خشم بودیم و باور نمیکردیم که چنین جنایتی رخ داده باشد. روزهای بعد پاسدار نقده بهدلیل کم سن و سال بودن اندیشه، به خیال خام خود میخواست او را به همکاری و توبه بکشاند اما اندیشه در مقابل او قاطعانه گفت: «من در این لجنزاری که تو من را به سوی آن میخوانی هرگز وارد نخواهم شد و آلوده نمیشوم».
سرانجام این مجاهد پرشور و قهرمان روز ۲۰ اسفند سال ۶۰ همراه با سه مجاهد خلق دیگر به میدان تیرباران شتافت. اندیشه با عمری کوتاه ولی سراسر عشق به مردم، ایمان به آرمانش و امید به آزادی درسهای بزرگی از خود به جای گذاشت.
متاسفانه از اين شهيد قهرمان، عکس نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را میشناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadai96
0 نظرات:
ارسال یک نظر