لادن منتصر اسدی سال ۱۳۴۰ در یک خانواده متوسط در تهران به دنیا آمد. دوره دبستان و دبیرستان را در مدرسه هشترودی تهران گذراند. در گرماگرم قیام ضدسلطنتی، روح زلال و عشق پاکش به مردم او را به شرکت در تظاهرات علیه ظلم و استبداد فرا میخواند. بعد از انقلاب ۵۷ با شناخت مجاهدین به صفوف میلیشیای مجاهد خلق پیوست. فعالیتهای سیاسی منجر به اخراج شدن او از مدرسه شد، از همین رو درس و مدرسه را رها کرد و به صورت تمام وقت در سازمان مجاهدین فعالیت میکرد. لادن مدتی بهعنوان خبرنگار در نشریه نسل انقلاب به فعالیت پرداخت.
او بسیار پر کار، فعال، پر انگیزه و هوشیار بود. با زیرکی و پشتکارش هر مانعی را که در کارش بود کنار میزد و تضادها را حل و فصل میکرد. برای تهیه مطلب و گزارش، شب و روز نداشت و خودش را به آب و آتش میزد. به میان مردم میرفت و با آنها نشست و برخاست میکرد. به حرفها و درد دلهایشان گوش میداد و دردها و محرومیتها را با قلم و از عمق قلبش مینگاشت.
زمانی که برای تهیه گزارش از وضعیت نابسامان اقتصادی مردم گودنشین به جنوب تهران رفته بود با دیدن مردم محروم آن منطقه چنان متأثر شده بود که موقع صحبت، اشک در چشمانش جمع میشد وقتی با تعدادی از زنان منطقه روبرو شد که در سرمای زمستان مشغول شستشو در زیر شیر آبی بودند که تنها منبع آب منطقه بود، برای لمس شرایط آنها مدتی دستش را در زیر آب سرد نگهداشته بود و بعد در گزارشش نوشته بود:«سرما بیداد میکند تنها شیر آب در این منطقه را یافتم. زنان به دور آن جمع شدهاند و مشغول شستشو هستند. آب شیر چون تازیانه بر دست میزد و دست آن زنان از شدت سرما، سرخ و کرخ شده است».
لادن با تمام وجود، از محرومیتها و دردهای مردمش درد میکشید و میگفت وقتی این همه بدبختی و محرومیت مردم را میبینم با خودم میگویم مسئولیت من که عنصری آگاه هستم خیلی سنگین است. دیدن این همه درد و رنج چیزی جز افزودن به مسئولیت من در قبال مردم ندارد.
چون که در من سوز او تأثیر کرد
عالمی در نزد من تغییر کرد
لادن یکبار به اسارت مزدوران رژیم خمینی در آمد ولی با هوشیاری و با محملهای مناسب توانست بعد از چند هفته اسارت از چنگ آنها رها شود. پاسداران بعد از آزاد کردن لادن، او را شناختند و متوجه شدند که چه اشتباهی کردند؛ به همین دلیل در یکی از روزهای پاییز ۶۰ کمیتهچیهای جنایتکا به محل سکونت لادن هجوم بردند تا او را مجدداً دستگیر کنند اما لادن که چنین احتمالی را میداد در منزل خودشان نمانده و مخفی شده بود.
پاسداران وحشیانه خانه را زیر و رو کردند و با دروغ و فریبکاری میگفتند: «ما با او کاری نداریم فقط چند تا سوال ازش میپرسیم... اصلاً نگران نباشید ما خیر و صلاح او را میخواهیم». پس از مدتی پاسداران با توسل به حیله و نیرنگ موفق شدند آدرس محل اختفای لادن را به دست آورند. از این رو بلافاصله برای دستگیری او اقدام کردند.
از لادن دیگر خبری نشد. تلاشهای خانوادهاش حتی به منظور یافتن محل بازداشت او هم بینتیجه ماند تا اینکه نزدیک به یک ماه بعد از دستگیریاش، پاسداران یک روز لادن را به خانه آوردند. افراد خانواده آن روز ناگهان با پیکر شکنجه شده و ضعیف لادن که به سختی قادر به راه رفتن بود روبرو شدند. چهره رنگ پریده با آثار کبودی، پاهای ورم کرده و جثه ناتوان و ضعیف او خبر از شکنجههای بسیار میداد. آوردن لادن نزد خانواده جز برای درهم شکستن روحیه او و خانوادهاش نبود.
مادرش پرسید چرا او را به این روز در آوردهاید؟
یکی از پاسداران با بی شرمی گفت: «تقصیر خودشه با ما همکاری نمیکنه از او بپرسید اونه که ما رو اذیت میکنه.»
پاسداران با نهایت سنگدلی و بیشرمی میگفتند: « ماخیلی لطف کردیم در حقش الان هم میگیم با هر شیوهیی که خودش دوست داشته باشه حاضریم او رو بکشیم.»
لادن در یک فرصت مناسب که توانست چند لحظه کوتاه در یکی از اتاقها با مادرش صحبت کند به مادرش گفت: «... مادر بدونید که من هیچ چیزی به اونها نگفتهام و هیچ اطلاعاتی به اونها ندادهام.»
پس از چند دقیقه لادن را از خانه بردند و این آخرین دیدار خانواده با او بود.
روز ۸ آذر سال۶۰ پیکر لادن منتصر اسدی در تپههای اوین با گلولههای پاسداران شب غرقه به خون شد. او در آن شب با تعداد دیگری از همرزمانش به کهکشان شهیدان آزادی پیوست.
عشق یعنی باز مرغی پر کشید
در شب زندان گل آذر دمید
...
عشق یعنی دیدن روز ظفر
در شب آوار پر از دود و شرر
حال دانستم که نامش عشق بود
این روایتها تمامش عشق بود
مریم رجوی: بله، چنانکه مسعود، درباره این شهیدان گفته است: این خونهای پاک، جوشیدن آغاز خواهد کرد... و خمینی نخواهد توانست این شعله را خاموش کند...
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadai96
۱۴۰۰ مرداد ۳, یکشنبه
پربینندهترین مطالب
-
محل تولد: فيروز کوه شغل: مهندس کشاورزی سن: ۲۷ تحصیلات: - محل شهادت: تهران تاریخ شهادت: ۱۶-۱-۱۳۶۱ غلامعباس بهنیا، فرزند دلاور فیروزکوه، در ...
-
محل تولد: انديمشک شغل: - سن: ۲۰ تحصیلات: متوسطه محل شهادت: دزفول تاریخ شهادت: ۱۶-۱۱-۱۳۶۱ مجاهد شهید مصطفی رباط نمکی، جوانی ۲۰ ساله از دیار...
-
محل تولد: انديمشک شغل: - سن: ۱۷ تحصیلات: متوسطه محل شهادت: دزفول تاریخ شهادت: ۲۳-۱۲-۱۳۶۱ مجاهد شهید نسرین حیدری، دختر ۱۷سالهٔ اندیمشکی، یکی...
-
محل تولد: آبادان شغل: کارگر شرکت نفت سن: ۲۰ تحصیلات: - محل شهادت: اهواز تاریخ شهادت: ۱۳۶۱ محل زندان: سپاه اهواز با یاد و نام مجاهد شهید حس...
برچسبها
آبادان
آذربایجان شرقی
آمل
اراک
اردبیل
ارومیه
استان فارس
اسلامآباد غرب
اصفهان
اعدام
اهواز
ایلام
بابل
بابلسر
بجنورد
بروجرد
بندرانزلی
بندرعباس
بندرگناوه
بهبهان
بهشهر
بوشهر
تبریز
تهران
تیرباران
جنبش دادخواهی
جوانان
جویبار
حلقآویز
خانواده
خاوران
خراسان
خوزستان
دامپزشکی
دانشجو
دانشآموز
دره گز
دهلران
دهه شصت
دکتر
دکترا
رشت
رودسر
زاهدان
زنان شهید
زنجان
زندان
زندان اوین
ساری
سال۶۰
سرخهحصار
سردشت
سمنان
سنندج
سیاهکل
شهدای مجاهد
شهدای نوجوان
شهر ری
شیراز
عیاران
فروغ جاویدان
فومن
قائمشهر
قتلعام۶۷
قزوین
قم
قمرود
قیام آبان۹۸
لار
لاهیجان
لنگرود
مادر
مازندران
ماهشهر
مرند
مرکزی
مریم رجوی
مزار شهیدان
مشهد
معلم
ملایر
مهاباد
مهر۶۰
مهندس
مهندسی
میاندواب
میانه
نامه
نجفآباد
نهاوند
نهران
همدان
وصیتنامه
وکیل
پدر
پرستار
پزشک
پزشکی
پیرانشهر
چلچراغ
کارمند
کارگر
کازرون
کرج
کردستان
کردکوی
کرمان
کرمانشاه
کشاورزی
گرمسار
گرگان
گلستان
گورجمعی
گیلان
یزد
۱۲ اردیبهشت
۱۹بهمن۶۰
۳۰خرداد۶۰
۵مهر۶۰
بایگانی مطالب
کل نماهای صفحه
-
ارتباط با ما

0 comments:
ارسال یک نظر