مجاهد پاکباز و والا، مسعود فرشچی، از کادرهای ارزندهٔ مجاهدین، خلبان پایه یک ارتش آزادیبخبش ملی ایران و از مسئولان و برنامهسازان سیمای آزادی سهشنبه شب ۱۵تیر، بر اثر بیماری حاد کم خونی همولیتیک در بیمارستان در آلبانی درگذشت و سبکبال و سرفراز بهسوی یاران صدیق و شهیدش پرکشید.
مسعود فرشچی که خود شاخص شور و نشاط انقلابی و شادی بود بیش از دو دهه مدیریت برنامه طنز «پیک شادی» را در سیمای آزادی برعهده داشت و تا آخرین روزهای حیاتش در خیزشها و جنبشها، صدا و طنین آزادیخواهی و کانونهای شورشی و جوانان قیامآفرین بود.
او آنچنانکه بارها در برابر مردمی که بهآنها عشق میورزید و خطاب بهآنها تکرار کرده بود، لحظه لحظهٔ حیاتش را وقت تلاش در راستای سرنگونی غارتگران حاکم بر ایران، آوردن بهاران آزادی بهمیهن و آوردن «شادی بهدلها و خنده بهلبهای» خلق محبوبش کرد.
مجاهد خلق ”مسعود فرشچی“ از سال۱۳۵۷ حین تحصیل در آمریکا به مجاهدین پیوست. او در شمار محصلان نخبهیی بود که متعاقباً تحصیلاتش را در رشتههای ریاضیات و جامعهشناسی در دانشگاه یو.سی.ال. ای ادامه داد
قبل از اینکه مسعود از آمریکا به اشرف برود ناسا بهخاطر استعداد فوقالعادهاش به وی پیشنهاد استخدام داد اما مسعود فرشچی خانهیی را هم که پدرش برای او خریده بود فروخت، پول آن را به مجاهدین داد و خود به اشرف شتافت.
مسعود فرشچی ۴۳سال از عمر ۵۹ سالهٔ خود را بیوقفه برای آزادی خلق و میهنش بهطور تمام وقت در سازمان مجاهدین خلق ایران و ارتش آزادیبخش ملی سپری کرد. او که از خلبانان برجسته ارتش آزادیبخش بود در عملیات فروغ جاویدان از ناحیه دست تیر خورد.
برادر مجاهد مسعود رجوی از سالها پیش مسعود فرشچی را بهعنوان «گوهر بیبدیل» الگوی تمامعیار و همهجانبهٔ یک مجاهد خلق توصیف کرده بود که شاخص اخلاص و پاکبازی و فروتنی و پرداخت قیمت و شورش مجسم بر ایدئولوژی جنسیت و فردیت خودپرستانه است.
مسعود فرشچی در نامهیی در آبان ۹۷خطاب به راهبر آرمانیش چنین نوشته بود:
«به جان جانان
در این روز اربعین حسینی با شما عهد میبندم که تا آخرین نفس، با انقلاب خواهر مریم که تازه ابعاد شگفت آنرا میفهمم و پشت سر خواهر زهرای عزیز، وصلترین و بدهکارترین مجاهد، خواهم تاخت.
نمیخواهم از فرصت استثنایی که برایم پیش آمد استفاده ویژه بکنم و از خودم بنویسم. فقط این را عرض میکنم که وصل وصل وصل، سفید سفید سفید، بدهکار بدهکار بدهکار خواهم ماند، خواهم جنگید و خواهم مرد.
یک نفر دیگر به خیل آنها که رستگارشان کردید اضافه شد.
فدای شما
مسعود فرشچی
۹۷.۰۸.۰۹
اربعین حسینی»
شرح زندگی پربار انقلابی و تشکیلاتی مسعود فرشچی، کتابی است با فصلهایی درخشان، از پایداری و ایمان. از رها کردن درس و دانشگاه در آمریکا در خرداد ۱۳۶۰ برای پیوستن تمام وقت به مجاهدین و مقاومت سراسری در برابر رژیم ولایت فقیه، از حضور در راهروهای ملل متحد برای افشای چهرهٔ خونآشام خمینی دجال، تا پوشیدن لباس عزت و شرف ارتش آزادی و ایفای مسئولیتهای درخشان از جمله بهعنوان خلبان پایهیکم تا تلاشهای شبانهروزی در سیمای آزادی برای رساندن صدای مردم بهجهان
مجاهد خلق مسعود فرشچی که متولد ۱۳۴۱ در تهران بود، از نوجوانی برای ادامه تحصیل بهانگلستان و سپس بهآمریکا رفت، اما در بهمن سال۱۳۵۷ همزمان با انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران و در حالی که تازه وارد دانشگاه شده بود، بهانجمن دانشجویان هوادار مجاهدین پیوست.
از خرداد ۱۳۶۰ زندگی حرفهیی و انقلابی خود را در مسیر آزادی میهن در صفوف مجاهدین آغاز کرد. مسعود قهرمان مسئولیت تشکیلات هواداران مجاهدین در غرب آمریکا و مدتی هم همین مسئولیت را در کانادا برعهده داشت.
در همین سالها بود که ناسا بهخاطر استعداد فوقالعادهاش به وی پیشنهاد استخدام داد، اما مسعود فرشچی پاکبازانه سر به پای آزادی نهاد و راه اشرف را در پیش گرفت. خانهای را هم که پدرش برای او در آمریکا خریده بود فروخت و پول آنرا به سازمان داد.
مسعود در عملیات فروغ جاویدان بهصحنه شتافت. در نبردهای قهرمانانهٔ تنگهٔ چارزبر دلاورانه جنگید و با پاسداران چنگ در چنگ شد. در یکی از صحنههایی آن نبردهای تنبهتن از ناحیهٔ دست مورد اصابت گلوله قرار گرفت و زخمی شد. او در عملیات مروارید بهعنوان فرمانده یکی از یکانهای ارتش آزادیبخش در نبرد و در دادن درس فراموشنشدنی بهرژیم آخوندی شرکت داشت.
او در سال۱۳۷۵ همزمان با آغاز پخش ماهوارهیی برنامههای سیمای آزادی بهاین قسمت منتقل شد تا بهعنوان یکی از مسئولان سیمای آزادی تمام تلاش و استعداد و تواناییهای ویژهاش را در ساختن برنامههای گوناگون به کار گیرد.
مسعود قهرمان درباره انتخاب مؤسسان پنجم ارتش آزادی دو ماه پیش از پرواز رستگاری خود، چنین نوشت:
«از: مسعود فرشچی
موضوع: انتخاب مؤسسان پنجم و درخواست ثبت نام
تاریخ: ۱۴۰۰.۰۲.۰۲
من تقدس انتخاب را فهمیدم و حرمت و جایگاهی را که در دستگاه ایدئولوژیکی دارد برایم تکاندهنده و در عینحال راهگشا بود.
من لمس کردم که موضوع در این شرایط یک بحث نظری نیست. نمیتوان ناظر بود یا تعلل کرد. واقعاً از جنس بود و نبود است، آن هم نه در حیطهٔ تنگ و تاریک فردی. اصلاً این بحث جای ورود از پایین، یا انتخاب در حیطهٔ محدود فردی ندارد.
انتخاب باید همین الان، یعنی بلافاصله بعد از روشن شدن دو جبهه سراپا متضاد و دو مسیر ۱۸۰ درجه روبهروی هم (نجدین) انجام شود. انتخاب نکردن یا حتی تعلل و مکث، خودش عین بیمسئولیتی است که از مجاهد دور باد.
در دنیای افول و بهلجن کشیده شدن همهٔ ارزشها، در دنیایی که جریانهای انقلابی یکی یکی در آن از بین رفتهاند و بزرگترین قطبهای انقلابی دهههای گذشته بهکثیفترین حامیان مرتجعترین نیروها تبدیل شدهاند، هر مجاهدی در درون خود هم این جنگ سازشناپذیر را لحظه بهلحظه و فاکت بهفاکت حس میکند که در یکطرف رجوی است و در طرف دیگر همهٔ کششهای ضدانقلابی و ضدانسانی و عصارهٔ ضد انقلاب.
هیچوقت ایدئولوژی، تعهدات و انتخابها را این قدر ملموس در لحظات خودم، در کارکردهای تشکیلاتی و حتی اجرایی خودم و در سادهترین تصمیمها و واکنشهایم در هر نشست و هر گزارش و هر کنش و واکنش با سایر مجاهدین، ندیده بودم.
انتخاب میکنم ثبت نام در جبههٔ ایمان را. عاشقانه و مشتاقانه برای حضور در زیر پرچم رجوی، کلمهٔ مجسم رستگاری در دوران ما.
انتخاب میکنم افتخار دنیوی و اخروی ثبت نام در مؤسسان پنجم را که انتخاب نیازمندانهٔ هر مجاهدی و مصداق همان جمع پایدار و مهربان است که قرآن توصیف کرده.
با این انتخاب نیازمندانه در ادامه تلاش میکنم تا دریابم که چه باید بکنم و نقشهٔ مسیرم را چگونه رقم بزنم».
میخواستم بگویم:
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
اما دیدم انگار او نمیگذارد و نمیخواهد و نباید گریست بنابراین به لب خندان خلق خونین دل ما، مسعود فرشچی درود، درود، درود!
آری، لب خندان خلق خونین دل ما، دل پرغوغایی که بر دلمردگی ایران طغیان کرده بود، و جان شیفتهیی که جان میلیونها هموطن را صفا میبخشید، برادر عزیزم مسعود فرشچی به سوی رفیق اعلی شتافت.
روح او اکنون ـ مثل تمام زندگانی رزمندهاش ـ شاد است و رستگار.
گوهری بیبدیل و از سمبلهای والای میتوان و باید که در مسیر فدا و مبارزه برای خلق محبوبش، هیچ مانعی را به رسمیت نمیشناخت. در زمره انسانهای نخبهیی که میتوانست از بالاترین امکانات زندگی و مدارج تحصیلی و شغلی در آمریکا برخوردار باشد، اما همه را رها کرد و عاشقانه به مبارزه پیوست و با پای سر به میدان شتافت.
او درسآموز رهروان یک جنبش انقلابی است که در روزگار رنج و سختی، مثل اشرف محاصره شده یا قتلگاه لیبرتی هم باید الهامبخش امید و شادی بود و بشارت دهنده رهایی خلق اسیر و صدای شورشگران برای آزادی و پیروزی.
از هنگامی که در نبردهای فروغ جاویدان مجروح شد تا زمانی که در زمره خلبانان ارتش آزادی درآمد، عقابی در آسمان بود و شیری در رزم زمینی، با قریحهیی سرشار. مظهر بیرنگی و افتادگی در مناسبات جمعی و یک مربی ذیصلاح در عرصه انقلاب و وارستگی.
او ارزش والای یک انقلابی یعنی امید را سمبلیزه میکرد. امید و ایمان و باور او به فردای روشن و قطعیت سرنگونی رژیم ولایت فقیه خیره کننده بود و البته که از ضمیر پاک و مجاهدت و جنگاوری بی نظیر او نشات می گرفت.
در وداع با این مجاهد شوریده بر ایدئولوژی جنسیت و فردیت، قهرمان صحنههای مختلف رزم و مجاهدت، تنها با این پیام قرآن آرام میگیرم که : الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ
پرواز دریغ انگیز این مجاهد والای اشرفی و سرشار از صدق و صفا و خلاقیت و شور و نشاط انقلابی را به رهبر این مقاومت و به هموطنانی که سالهاست چهره و صدای مسعود فرشچی را میشناسند، به مجاهدین و همرزمانش در سیمای آزادی و به اشرف نشانها و همه یاران مقاومت، تسلیت میگویم.
0 نظرات:
ارسال یک نظر