میخواهم وقتی شلیک کردید با چشمانی باز در برابر خلقم زانو بزنم
شهلا حریری مطلق متولد سال۱۳۳۷ و دبیر بود. شهلا از مجاهدین مقاومی بود که دژخیمان خمینی کینه خاصی نسبت به او داشتند. در جریان کاندیداتوری مسعود رجوی در سال۵۸ شهلا بازرس یکی از شعبههای رای گیری بود. در آن جریان مورد تهاجم چماقداران رژیم قرار گرفت و در بیمارستان بستری شد.
عکس ملاقات برادر مجاهد مسعود رجوی از شهلا در ستاد مجاهدین در تهران، همان زمان در نشریه مجاهد چاپ شد که سر و صدای زیادی بهراه انداخت چرا که شهلا همسر دکتر ایرج فاضل وزیر بهداری کابینه رفسنجانی، دکتر مخصوص خمینی و یکی از ایادی سرسپرده رژیم بود.
بعد از ۳۰خرداد ۶۰ هنگامی که دستگیر شد به او اتهامات رذیلانهیی زدند، این کار هر چند فشار زیادی بر شهلا وارد میکرد اما هیچگاه در پاکبازی او نسبت به انقلاب و عشق بیکران او به مردمش خللی وارد نکرد.
یکی از زندانیان همبند او مینویسد: « شهلا به قدری شکنجه شده بود که به ناچار پاهایش را عمل کردند. زمانی که از شکنجه جسمی طرفی نبستند برای این که او را سست کنند، دست روی عواطف مادریاش گذاشتند، شهلا مادر دو بچه بود به او گفتند بیا برو ملاقات بچههایت، او حاضر نشد.
او میان میهن و فرزند، انتخاب خود را کرده بود و اجازه نمیداد که هیچ وابستگی او را از این انتخاب بازدارد.
مجاهد دیگری از خاطراتش درباره شهلا میگوید:
شهلا در ۲۰۹ خیلی شکنجه شده بود، دیگر قادر نبود روی پاهایش راه برود. او را با ویلچر به سلول آوردند. هیچ غذایی نمیتوانست بخورد. به او مقداری شیر داده بودند، اما شهلا در همان حال به فکر سایر بچههای شکنجهشده بود در اولین فرصت با سلول بغل دستیاش تماس گرفت و شیر را به آنها داد.
در واپسین لحظه تیرباران گفت: در زیر خاک، جسد و تک تک سلولهایم شما را تا به ابد لعنت و نفرین خواهد کرد. شما جلادان به خاطر برخوردهایی که با گوشت و پوست و استخوان من داشتهاید فردای قیامت باید جواب تک تک اعضای من را بدهید. این مجاهد قهرمان را وقتی به تیرک تیرباران بستند، اجازه نداد چشمهایش را ببندند و خطاب به مزدوران گفت: میخواهم وقتی شلیک کردید با چشمانی باز در برابر خلقم زانو بزنم.
یکی از زندانیان همبند او مینویسد: « شهلا به قدری شکنجه شده بود که به ناچار پاهایش را عمل کردند. زمانی که از شکنجه جسمی طرفی نبستند برای این که او را سست کنند، دست روی عواطف مادریاش گذاشتند، شهلا مادر دو بچه بود به او گفتند بیا برو ملاقات بچههایت، او حاضر نشد.
او میان میهن و فرزند، انتخاب خود را کرده بود و اجازه نمیداد که هیچ وابستگی او را از این انتخاب بازدارد.
مجاهد دیگری از خاطراتش درباره شهلا میگوید:
شهلا در ۲۰۹ خیلی شکنجه شده بود، دیگر قادر نبود روی پاهایش راه برود. او را با ویلچر به سلول آوردند. هیچ غذایی نمیتوانست بخورد. به او مقداری شیر داده بودند، اما شهلا در همان حال به فکر سایر بچههای شکنجهشده بود در اولین فرصت با سلول بغل دستیاش تماس گرفت و شیر را به آنها داد.
در واپسین لحظه تیرباران گفت: در زیر خاک، جسد و تک تک سلولهایم شما را تا به ابد لعنت و نفرین خواهد کرد. شما جلادان به خاطر برخوردهایی که با گوشت و پوست و استخوان من داشتهاید فردای قیامت باید جواب تک تک اعضای من را بدهید. این مجاهد قهرمان را وقتی به تیرک تیرباران بستند، اجازه نداد چشمهایش را ببندند و خطاب به مزدوران گفت: میخواهم وقتی شلیک کردید با چشمانی باز در برابر خلقم زانو بزنم.
مجاهد قهرمان شهلا حریری مطلق در مهر سال ۱۳۶۱ در زندان اوین تیرباران شد.
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
0 نظرات:
ارسال یک نظر