کوروش درویشی نوجوان ۱۶ساله متولد الیگودرز و دانشآموز دبیرستان بود. او یکی از میلیشیاهای حماسهساز روز تاریخی ۵مهر ۱۳۶۰ است.
با کوروش با هم بزرگ شدیم یادش بخیر!
او خیلی باهوش بود و همیشه توی کلاس شاگرد ممتاز بود هر سال وقتی پاییز و ماه آبان میشه خیلی به یادش میافتم.
سال۵۷ او چهارده سال بیشتر نداشت که دیگه کمتر توی دبیرستان میدیدمش حتی چند بار از دبیرستان اخراجش کردند. کوروش بعد از انقلاب ضدسلطنتی، هوادار مجاهدین شد و دیگه از اون موقع به بعد فعالیتهاش رو شروع کرد. او تمام وقتش رو صرف پخش اعلامیه و نشریات سازمان میکرد و در این کارش سر از پا نمیشناخت. من کوروش رو دیگه بعد از ۳۰خرداد ندیدم. ۸شهریور ۶۰ بود که مزدوران خمینی که در خونهشون در کمینش نشسته بودند وقتی وارد خونه شد دستگیرش کردن.
خبر دستگیری کوروش خیلی برام سخت بود بعدها شنیدم که کوروش تمام اطلاعاتی که داشت رو با زیرکی خاصی طوری که مزدوران نفهمند از بین برده بود و از همون موقع تصمیمش رو گرفته بود که در برابر دژخیمان خمینی تسلیم نشه. توی شهر ما الیگودرز از مقاومت کوروش خیلی میگفتند که کوروش همیشه با مزدورای خمینی از موضع بالا و با کینه برخورد میکرد و به همه روحیه میداد.
یک بار وقتی در سختترین مرحله بازجویی بود به بچههای بندشون گفته بود: «تمام مسائلتون رو به من ختم کنید بگذارید فقط یک نفرمان اعدام شود و شما برای فردای رهایی مردممون زنده باشید».
کوروش همیشه خیلی فداکار بود و قلب بزرگی داشت و همین بود که اینقدر قهرمانانه در برابر رژیم ایستاد. او همراه با جمشید ملکی در روز ۱۹آبان سال۶۰ در محلی که بهش لَلَه میگفتیم تیرباران کردند.
کوروش و جمشید اولین شهدای شهرمون بودند. هیچوقت اون روز یادم نمیره همه مردم با چندین مینیبوس خودشون رو برای مراسم تشییع کوروش و جمشید رسونده بودند. کوروش رو در روستای قلعه خلیله در باغی زیر درخت سیب بهخاک سپردند.
کوروش ۱۶ساله با تصمیم و اراده قاطع در بیدادگاه آخوندی از خواستهی براندازی رژیم دفاع کرد.
کیانی حاکم ضدشرع: چه انگیزهای از این کارت داشتی؟
کوروش: انگیزه براندازی رژیم!
کیانی: از این کار چه احساسی داشتی؟
کوروش: زمانی که این کار را میکردم خود را جای مهدی رضایی میدانستم
کیانی حاکم ضدشرع: اعدام!
سرودهیی برای مجاهد شهید کوروش درویشی
اگر آنروز پاییزی آبانماه به لَلَه میرفتی
قامت درختان با خاک زمین و هوای آسمان برایت تازه بود
آنروز لَلَه میزبان مقاومت بود..
راستی لَلَه بگو بگو چگونه میهمانت شدند، بگو چگونه پذیرایشان گشتی
بگو که ایستاده آمدند.
بگو که ذره ذره وجود پاکشان فریاد «مرگ بر خمینی بود»!
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
0 نظرات:
ارسال یک نظر