محل تولد: بافت - کرمان
شغل: دیپلم
سن: ۳۵
تاریخ شهادت: ۱۳۷۶/۳/۲۸
زندگینامه شهید
مجاهد شهید حمید گلستان در سال۱۳۴۱ در شهر بافت کرمان متولد شد، . وی در دوران دانش آموزی پا به عرصه مبارزه گذاشت، و با تشکیل هسته ایذایی علیه مزدوران شاه خائن فعالیتهای انقلابی خود را آغاز کرد.
او در قیام ضدسلطنتی بهطور فعال در راهاندازی تظاهرات و مجموعه اقدامات تبلیغی شرکت داشت، و بعد از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی با سازمان آشنا شد.
در رابطه با این آشنایی حمید در گزارشی چنین نوشته است: «بهترین سرفصل زندگیم سال۵۷ آشنایی با سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران و آرم خونبار مجاهدین بود، که سرنوشت زندگیم را در مسیر خدا و خلق و مسعود دلبندم و در پروسه با رهبری مسعود و مریم پیوند زد. هر چه از آن میگذرد به آن سرفصل شکر گذاریم بیشتر میشود و هرآن بیشتر به سلاح صداقت و فدا پی میبرم و هر چه بیشتر معنی انسان شدن را میفهم».
حمید پس از آشنایی با سازمان بهعنوان رابط شهر بافت با کرمان مسئولیتهای انقلابی خود را دنبال کرد، و یکبار نیز پیش از مقطع سی خرداد در زمستان ۵۹ دستگیر و سپس در فروردین۶۰ آزاد شد.
بعد از سی خرداد سال۶۰ حمید در تیمهای میلیشیای مجاهد خلق فعالیتهای انقلابی خود را ادامه داد، او درباره فعالیتهای این دوره از زندگیش میگوید: «من حمید گلستان اهل بافت که در فاز سیاسی و نظامی در بافت کرمان فعالیت میکردم در سال۶۰ دستگیر شدم و مدت نه ماهونیم در زندان بودم.
طی این مدت شاهد انواع و اقسام آزار شکنجه خواهران و برادران رزمنده و مجاهدم بودم. شکنجههایی که هیچوقت آنها را از یاد نمیبرم. یادآوری آنها کینه و خشمم را نسبت به رژیم خمینی و مزدورانش صد چندان میکند… همیشه از خدا میخواستم نیرویی به من عطا کند که بتوانم ذرهیی از دینم را نسبت به آنها ادا کنم…».
در سال۶۳ هسته مقاومتی که حمید شهید در آن عضویت داشت هدف سرکوب و حمله رژیم خمینی قرار گرفت و شماری از آنان دستگیر و شهید شدند، اما حمید از دام دشمن فرار کرد، و حمید پس از مدتی توانست در منطقه به مجاهدین وصل شود.
در سالهای بعد وقتی که حمید با انقلاب درونی مجاهدین و با پیام رهائیبخش خواهر مجاهد مریم رجوی آشنا شد، انقلابیگری او و عزم رزمندهاش از غنایی ده چندان برخوردار شد و در بینش و درک انقلابی به مداری متعالی دست یافت.
این دنیای جدید را از جمله در نامهیی که حمید برای خواهرش (خواهر مجاهد فروغ گلستان) نوشته میتوان دید:
خواهر عزیزم امیدوارم لحظه به لحظه با شور امید بیشتری به شنا کردن و ره سپردن در این دریای عشق و نشاط مشغول باشی... . دستیابی به این نشاط و به نور و روشنایی از او بر میخیزد دل من که روشن گشته از او است.
میدانی آدم هر چه چشمش به دنیای انقلاب خواهر مریم بازتر میشود، میبیند که یک گام از آن چه قبلاً بوده است فاصله میگیرد، گرچه نگاه کردن به چشمانداز نه بهصورت رویا، بل بهصورت سیر تسلسل واقعیتهای موجود خودمان که با برپایی آن چه او میخواهد و محقق شود فیالواقع قلب مرا بند میآورد.
آن چه او از شما میخواهد این است که دیگر زن نباشید و آن چه از ما میخواهد این اس تکه دیگر مرد نباشیم، بلکه انسانهایی باشیم که تنها تابلوی تسلیم و رضای توحید مد نظرمان باشد و در راه او سر از پا نشناسیم.
(پس برای) به جای آوردن شکرش باید که همین مطلب را خوب بدانیم، در نمازمان نیز آنرا زمزمه کنیم و به پیش بتازیم که آن چه داریم تماماً از او است.
در راه ساختن انسان از ما تمامعیار تسلیم اوییم، باشد که این رضا و تسلیم هر چه زودتر به جهنمی که مردمان در آن میسوزد پایان دهد. و بهشتی را به ارمغان بیاورد تا ابر تیره و تاری که تمام آسمان خلقهای جهان را در برگرفته بسوزاند. ایمان دارم که رو به جلو و به سوی او حرکت میکنم و همین به زنده بودنم معنی میبخشد».
مسئولان و همرزمان مجاهد خلق حمید گلستان او را مجاهدی پاکباخته، مؤمن، قابل تکیه و مسئولیتپذیر توصیف میکنند که پیوسته آماده پذیرش سختیها بود.
حمید قهرمان همه این صفات والای انقلابی و همه کلمات و سوگندها و تعهدات خود را با خون خود مهر کرد و سرانجام در نبردی جانانه با پاسداران شب به سوی جانان شتافت.
او در مورد وفاداریاش به راه و آرمان نوشت: «من آنچه را که پس از پیچ و تاب بسیار در این راه به دست میآورم تا آخرین نفس به آن وفادار خواهم ماند، و حق هر کسی است که بهخاطر قدم برداشتن در این راه توحیدی در راه رجوی بر خود ببالد و حیات انسانی خود را در وفاداری به آن مهر کند».
0 نظرات:
ارسال یک نظر