محل تولد: قائن
شغل: رئیس آزمایشگاه
سن: ۳۰
تحصیلات: فوق دیپلم
محل شهادت: کرمانشاه
تاریخ شهادت: ۱۳۶۷
سابقهٌ مبارزاتی: ۱۰سال
سیدمحمدرضا معصومی از سال۵۷ با سازمان آشناشد و از سال۵۸ در ارتباط با انجمن جوانان قائن به فعالیت پرداخت.
بعد از ۳۰خرداد۶۰ به صدای مجاهد گوش میکرد و اخبار مقاومت را دنبال مینمود، پس از شنیدن ندای «هل من ناصر ینصرنی» برادر مجاهد مسعود رجوی عزم جزم کرد و بر مشکلات خانوادگی فائق شد. او میگفت وقتی تصمیم گرفتم بیایم، فقط به عشق رهبری و انتقام خون شهیدان آمدم.
دیماه۶۵ از کشور خارج شد و در خرداد۶۶ عازم منطقه شد، و اولین نامهاش درخواست برای تقدیم جان در راه آرمانش بود:«…از سازمان مجاهدین تقاضا میکنم که مرا به خطوط مقدم جبهه نبرد با خمینی ضدبشر در راستای نبرد مسلحانهٌ انقلابی اعزام نماید، تا بتوانم به ندای هل من ناصر ینصرنی رهبر عقیدتیم جواب بدهم، و با مبارزه با خمینی پلید و دژخیمان او در فردای آباد و آزاد ایران در پیشگاه خدا و خلق سرافکنده نباشم .
میخواهم با نثار خونم در راه آرمانهای توحیدیم به تعهدات دینی و عقیدتیم عمل کرده باشم، و از خداوند تقاضای کمک و استقامت و سعادت آن را مینمایم، تا بتوانیم عامل اینهمه مشکلات و مصائب را نابود کرده و جامعه بیطبقه توحیدی را در میهنمان ایجاد نماییم…۱۹اردیبهشت۶۶».
محمدرضا در یکانهای رزمی ارتش آزادیبخش سازماندهی شد و دوره آموزشی را طی کرد، در یک مأموریت شناسایی نیز در عملیات پیرانشهر شرکت کرد، و مدتی نیز مسئولیت امدادگری گردان را به عهده داشت.
او با جسارتی انقلابی در عملیات فروغ جاویدان به میدان شتافت، شماری از مزدوران دشمن را بههلاکت رساند.
در جریان این نبردها و در اوج یک درگیری به عهد خود با خدا و خلق وفا کرد و به کهکشان جاودانهفروغهای آزادی پیوست.
0 نظرات:
ارسال یک نظر