محل تولد: اصفهان
شغل: دیپلم
سن: ۱۷
تحصیلات: -
محل شهادت: اصفهان
تاریخ شهادت: ۲۸-۶-۱۳۶۰
مجاهد شهید صدیقه بیات کمیتکی در سال۱۳۴۳ در اصفهان در خانوادهای فقیر متولد شد، پدرش در حالی که بیمار بود کارگر ساده شهرداری و مادرش نیز مستخدم یکی از مدرسههای اصفهان بود.
برادر مجاهدش علی محمد بیات کمیتکی نیز بهدلیل فعالیت سیاسی علیه رژیم شاه و هواداری مجاهدین دستگیر و به مدت حدود ۴سال در زندان بود. آشنایی صدیقه با راه و رسم برادر مجاهدش مقدمهای برای انتخاب مسیر تابناک زندگیش بود، در جریان انقلاب ضدسلطنتی یکی از دانشآموزان فعال بود.
شور انقلابی وصف ناپذیر صدیقه در بین تمام همرزمانش زبانزد بود و زمانی که برادر مجاهد مسعود رجوی بهعنوان کاندیدای نسل انقلاب معرفی شد، صدیقه فعالانه در امور تبلیغاتی شرکت میکرد و سر از پا نمیشناخت.
صدیقه در بخش دانش آموزی سازمان در اصفهان فعالیت میکرد و تا اواخر دوران افشاگرانه دوران فعالیت سیاسی سازمان علیه رژیم در همان بخش بود سیاسی هم در همان بخش بود.
او در روز ششم اردیبهشت ماه سال۱۳۶۰ بهدلیل حمایت از میلیشیا طی یک درگیری توسط پاسداران ارتجاع دستگیر و روانه زندان شد.
مقاومت سرسختانه صدیقه در زندان مزدوران را وادار کرد تا او را به انفردای برده و از سایر همزنجیرانش جدا کنند
صدیقه با وجود بیماری و خونریزی شدید معده، شکنجههای وحشیانه پاسداران را تاب آورد و حتی از دادن نام خودش به مزدوران خودداری کرد. وی مدتی بعد از زندان آزاد شد و بلافاصله با تشکیلات سازمان ارتباط گرفت و فه فعالیتهای مبارزاتی خود ادامه داد.
بعد از تظاهرات سراسری مردم ایران در سیام خرداد ماه سال۱۳۶۰ و وارد شدن مقاومت به عرصهیی جدید، صدیقه بهدلیل شناخته شدگیاش برای مزدوران مخفی شد.
اما مدتی بعد بهدلیل گسترش تور اختناق و فضای پلیسی حاکم بر جامعه توسط پاسداران رژیم دستگیر شده و در بیدادگاه آخوندها به ده سال حبس محکوم شد.
اما آخوندهای کینهجو که تاب روحیه مهاجم و سرسخت صدیقه را نداشتند، حکم اعدام او را صادر کردند و سرانجام در پاییز سال۱۳۶۰ در حالیکه تنها ۱۷سال داشت، پرگشود و در اوج آسمانها به خیل پرستوهای خونین بال میلیشیا پیوست. فصل آخر زندگی صدیقه هم فصل تهاجم بود.
در مورد روحیه انقلابی صدیقه در زندان یکی از همبندیهای مجاهدش نقل میکند «در سلول نشسته بودم که پاسداران یکی از بچهها را با پیکری شرحه شرحه و پاهایی خون آلود به درون سلول انداختند، اورنگ پریده و ضعیف بود.
وقتی صدیقه را برای اعدام میبردند به یکی از پاسداران گفت یک شیشه برایم بیاور و آخرین درخواستم این است که یک شیشه برایم بیاورید.
یکی از پاسداران بطری کوچکی آورد و به دستش داد، صدیقه همانطور که خیره به چشمهای پاسداران نگاه میکرد، رگ دستش را زد و خونش را توی شیشه ریخت.
او شیشه را به سمت پاسدارها گرفت و فریاد زد: «این خون را بگیرید و به امام خون آشامتان بدهید، شما همه خونخوار هستید. لحظهای بعد پاسداران که مرعوب کینه مقدس و انقلابی صدیقه شده بودن، دیوانهوار به سمت او هجوم آوردند و او را بردند.
من خودم را به کنار دیوار رساندم و زیر چشمبندم اشک ریختم، لحظاتی بعد صدای رگبار گلولهها با فریادهای صدیقه در هم آمیخت.
برادر مجاهد صدیقه مجاهد شهید علی محمد بیاتی در جریان تهاجم گسترده و وحشیانهٴ پاسداران جنایتکار رژیم آخوندی به تعدادی از پایگاههای مقاومت مجاهدین، به همراه تعداد دیگری از همرزمانش از جمله مجاهد شهید مهدی زائریان مقدم، در روز دهم مرداد ماه سال۱۳۶۱ بهشهادت رسید و جان شیفته و بیقرارش را به آزادی مردم تقدیم کرد.
0 نظرات:
ارسال یک نظر