محل تولد: تهران
شغل: معلم
سن: ۲۷
تحصیلات: -
محل شهادت: کرج
تاریخ شهادت: ۳-۷-۱۳۶۱
مجاهد شهید بتول فقیه دزفولی در سال ۱۳۳۴ در یک خانواده مذهبی و متوسط در جنوب شرقی تهران به دنیا آمد. او پس از گذراندن دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه، به شغل معلمی پرداخت و این فرصت را داشت تا با مسائل اجتماعی و سیاسی آشنا شود. این زمان مصادف با سالهای ۱۳۵۰ به بعد بود؛ سالهایی که سازمان مجاهدین خلق به طور علنی فعالیت خود را آغاز کرده و جوانان زیادی به آن جذب میشدند.
بتول، که در جستجوی آرمانهای خود بود، به سرعت با سازمان مجاهدین آشنا شد و زندگی خود را به طور کامل وقف انقلاب و فعالیتهای سازمان کرد. او توانست به سرعت از وابستگیهای فردی خود دست بکشد و خود را وقف آرمانهای توحیدی و انسانی سازمان کند. بتول به مشهد رفت و در تیمهای نظامی-عملیاتی شرکت کرد.
متاسفانه، پایگاه مجاهد شهید پروانه در مشهد توسط ساواک شناسایی شد. در پی این شناسایی، ساواک با محاصره پایگاه، به آن حمله کرد. در این درگیری، تمامی اعضای پایگاه یا شهید و یا مجروح شدند که بتول نیز به شدت مجروح گردید و به بیمارستان منتقل شد. با این حال، او نشان داد که حتی در شرایط بحرانی نیز تسلیم نمیشود و این ایستادگی در برابر دیکتاتوری شاه بر سر زبانها افتاد. مردم مشهد با شگفتی و تحسین از جسارت و فداکاری این زن مجاهد سخن میگفتند، زیرا او یکی از معدود زنانی بود که در چنین شرایطی ایستادگی کرده و بر مقاومت تاکید داشت.
پس از مجروحیت، بتول به زندان اوین منتقل شد و در آنجا تحت بازجویی قرار گرفت. او با شجاعت و ایستادگی بر سر اصول خود، از دوران سخت زندان سربلند خارج شد. در بیدادگاه نظامی رژیم شاه، به ۱۲ سال زندان محکوم گردید. اما آزادی او از زندان در سال ۵۶، به معنای پایان مبارزهاش نبود؛ بلکه شروعی دوباره برای فعالیتهای انقلابیاش بود. او پس از رهایی، به بسیج نیروها برای مبارزه پرداخت و در دوران قیام برای سرنگونی دیکتاتوری شاه نقش فعالی ایفا کرد.
بتول همچنان به فعالیتهای خود ادامه داد و با درک عمیق از ماهیت واپسگرای رژیم، به زندگی مخفی روی آورد. او بارها از چنگ دژخیمان رژیم فرار کرد و در تظاهرات ۳۰ خرداد، با قاطعیت و شجاعت در برابر چماقداران و پاسداران رژیم ایستادگی کرد.
در مهر ۶۱، بتول در حین تردد با همرزمانش متوجه حضور دادستانی در منطقه شد و به سرعت آماده خروج از خانه شدند. با این حال، در حین فرار، ماشین آنها با پاسداری مواجه شد که جاده را بسته بود. بتول به سرعت به سمت پاسدار رفت و او به خاطر ترس از تیراندازی به کنار جاده پرید. اما در این لحظه، متاسفانه یک گلوله به پشت بتول اصابت کرد و او را به شدت مجروح کرد. با این حال، همرزمانش توانستند از محاصره فرار کنند.
یکی از خواهران زندانی که همان شب در زندان اوین بود، تعریف میکرد که جسد نیمهجان بتول به اوین منتقل شد و دژخیمان تلاش کردند او را زنده نگه دارند تا اطلاعاتی از او بگیرند. اما حسرت گرفتن اطلاعات از این مجاهد شجاع به دل لاجوردی و همدستانش ماند، زیرا بتول با شجاعت و عزم راسخ، جان خود را فدای آرمانهایش کرد.
یاد و خاطره مجاهد شهید بتول فقیه دزفولی همواره در دلها زنده خواهد ماند. او نمادی از شجاعت و ایثار زن ایرانی در برابر ظلم و ستم است. درود بر روان پاکش.
0 نظرات:
ارسال یک نظر