محل تولد: خرمدره
شغل: معلم
سن: ۲۳
تحصیلات: دانشجو
محل شهادت: زنجان
تاریخ شهادت: ۱۵-۸-۱۳۶۰
یحیی مرسلی در سال ۱۳۳۷ در شهرستان خرمدره از استان زنجان، در خانوادهای زحمتکش و مؤمن دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش گذراند و پس از دریافت دیپلم، وارد دانشسرای تربیت معلم در زنجان شد.
با ورود به دانشسرا، روح ناآرام و عدالتجوی او آرام نگرفت. در کنار تحصیل، پا به میدان مبارزه سیاسی گذاشت و همراه با دوستان دانشجویش، در تکثیر و توزیع اعلامیههای ضدحکومتی علیه نظام شاهنشاهی شرکت فعال داشت.
در سالهای پرشور انقلاب ۱۳۵۷، یحیی در کنار مجاهد شهید علی مرسلی در تظاهراتهای مردمی زنجان، ابهر و خرمدره حضوری چشمگیر داشت. او جوانی مؤمن، فروتن و صمیمی بود که ایمان به آزادی و عدالت را با تمام وجود درک کرده بود.
پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی، در ارتباط با شهیدان علی مرسلی و حسن بوشی، به سازمان مجاهدین خلق ایران پیوست و همراه با جمعی از جوانان مؤمن، انجمن مسلمانان خرمدره را پایهگذاری کرد. در حالیکه به شغل معلمی اشتغال داشت، با عشق و آگاهی به روشنگری نسل جوان پرداخت و از فعالترین اعضای انجمن بهشمار میرفت.
یحیی با ویژگیهایی چون صفا، صمیمیت، تواضع و ایمان عمیق به آرمان مجاهدین، در میان یارانش چهرهای محبوب و قابل احترام بود. او در اردوهای سازندگی سازمان در روستاهای زنجان شرکت میکرد و با دستهای خویش، در کنار مردم محروم، خدمت میکرد.
با بالا گرفتن موج سرکوب علیه مجاهدین پیش از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، پاسداران چندین بار در صدد دستگیری او برآمدند و حتی به خانهای که در آن مستقر بود یورش بردند، اما موفق به بازداشتش نشدند.
یحیی پس از آن به تشکیلات زنجان منتقل شد و زندگی مخفی خود را آغاز کرد.
پس از قیام ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ و آغاز سرکوب خونین تظاهرات مردمی به فرمان خمینی، او به صفوف مقاومت انقلابی پیوست و در یکی از واحدهای عملیاتی مجاهد خلق در زنجان سازماندهی شد.
در مأموریتهای متعددی علیه نیروهای سرکوبگر رژیم شرکت کرد و چندین عملیات موفق را پشت سر گذاشت.
اما در بازگشت از یکی از مأموریتها، هنگامی که موتورسیکلت مأموریت را به صاحبش بازمیگرداند، توسط مزدوران رژیم بهعنوان سارق دستگیر و به زندان شهربانی زنجان منتقل شد.
در آغاز، هویت واقعی او ناشناخته ماند، اما پس از مدتی، پاسداران به هویت مجاهدیاش پی بردند و وی را به زندان سپاه زنجان انتقال دادند.
از همان لحظه، شکنجهها آغاز شد. دژخیمان خمینی با وحشیگری بیحد، تلاش کردند تا یحیی را وادار به توبه کنند و از او اطلاعات بگیرند.
اما او، همچون کوهی از ایمان، در برابر تمامی شکنجهها ایستاد و هیچگاه لب به خیانت نگشود. شدت شکنجهها به حدی بود که بیناییاش را از دست داد.
با اینهمه، ایمانش روشنتر از همیشه میدرخشید.
سرانجام، جلادان خمینی، پس از روزها شکنجه و بیخوابی، این معلم جوان و مقاوم را در تاریخ ۱۵ آبان ۱۳۶۰ تیرباران کردند.
پیکر خونینش گواهی است بر ایمان نسلی که برای آزادی و رهایی انسانها از زنجیر استبداد، جان در طبق اخلاص گذاشتند.
یحیی مرسلی، فرزند دلیر خرمدره، در حالی به شهادت رسید که چشمهایش از دیدن جهان مادی ناتوان شده بود، اما دل و جانش، به نور یقین و آزادی بینا بود.
او پسرعموی مجاهد قهرمان علی مرسلی بود که چند ماه پیش از او در زنجان به شهادت رسیده بود. دو شهید از یک خانواده، که هر دو معلم ایمان و ایستادگی بودند و نامشان در دفتر خونین آزادی ثبت شد.
یادشان جاودان و راهشان پر رهرو باد.

0 comments:
ارسال یک نظر