محل تولد: خرمدره
شغل: کارمند مخابرات
سن: ۲۹
تحصیلات: دیپلم
محل شهادت: زنجان
تاریخ شهادت: ۲۲-۵-۱۳۶۰
محل زندان: زنجان
مجاهد شهید علی مرسلی در سال ۱۳۳۱ در خانوادهای زحمتکش در خرمدره زنجان دیده به جهان گشود. دوران تحصیل خود را در شهرهای خرمدره، تهران و قزوین سپری کرد و پس از گرفتن دیپلم و گذراندن خدمت سربازی، در اداره مخابرات خرمدره مشغول کار شد.
در سال ۱۳۵۴، از طریق یکی از دوستانش که از هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران بود، با نام و آرمان این سازمان آشنا شد. علی که درد و رنج مردم محروم را از نزدیک لمس کرده بود، همواره تلاش داشت با یاری خانوادههای نیازمند، اندکی از رنج آنان بکاهد.
در سال ۱۳۵۶ همراه یکی از دوستانش کتابفروشی کوچکی در خرمدره راهاندازی کرد و در پوشش آن، کتابها و انتشارات مجاهدین و سایر نیروهای انقلابی را در میان مردم پخش میکرد. به همین دلیل، چندین بار از سوی مأموران ساواک تهدید و بازجویی شد و کتابهایش مصادره گردید.
علی مرسلی در روزهای پر التهاب قیام مردم علیه دیکتاتوری شاه، حضوری فعال داشت و پس از پیروزی انقلاب، به دلیل اعتماد و محبوبیتی که در میان مردم داشت، به عضویت شورای شهر خرمدره درآمد. اما تنها پس از سه ماه، بهخاطر مشاهدهٔ مواضع ضدمردمی و ارتجاعی شورا، استعفا داد و مسیر مبارزاتی خود را در کنار سازمان مجاهدین ادامه داد.
در سال ۱۳۵۸ «کانون جوانان مسلمان هوادار سازمان» را در خرمدره راهاندازی کرد و به سازماندهی نیروهای جوان پرداخت. او که ورزشکار شناختهشدهای بود، در کنار فعالیتهای سیاسی و تبلیغی، مسئول برگزاری تمرینات ورزشی میلیشیا برای جوانان هوادار سازمان بود.
پاسداران که از نفوذ اجتماعی و محبوبیت او بیم داشتند، در سال ۱۳۵۹ وی را دستگیر کردند. بازجویان از او خواستند با دادن تعهد کتبی از سازمان جدا شود، اما علی با قاطعیت از آرمانش دفاع کرد. در پاسخ به دوستانش که برای وساطت به زندان آمده بودند گفت:
«به این جنایتکاران برای آزاد شدن من التماس نکنید؛ من هم حاضر نیستم تعهدی بدهم.»
پس از سه ماه از زندان آزاد شد و فعالیتش را در زنجان ادامه داد. او پس از شرکت در تظاهرات بزرگ ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، با آغاز سرکوب خونین و اعدامهای گسترده، به زندگی مخفی روی آورد و مسئولیت چند واحد عملیاتی مجاهد خلق را برعهده گرفت.
در اوایل مردادماه همان سال، محل استقرار او توسط مزدوران سپاه شناسایی شد. علی دستگیر و به زندان سپاه زنجان منتقل گردید. شکنجهگران، روزها او را در زیر شکنجههای وحشیانه قرار دادند تا وادارش کنند مصاحبه کند و بر آرمان خود خط بطلان بکشد. اما علی در برابر همه تهدیدها و تطمیعها ایستاد و با ایمان و صلابت گفت:
«من همانم که بودم؛ تا آخرین نفس مجاهد خلق میمانم.»
در حالی که دشمن قصد داشت با شکستن او روحیه جوانان را درهم بشکند، مقاومت استوارش الهامبخش زندانیان دیگر شد و پاسداران از استقامتش در حیرت ماندند.
سرانجام، پس از دو هفته شکنجه، مزدوران خمینی، در ۲۲ مرداد ۱۳۶۰، او را به جوخه اعدام سپردند. یکی از پاسداران حاضر در صحنه اعتراف کرده بود که هنگام اعدام، علی تا آخرین لحظه با صدای بلند فریاد میزد:
«مرگ بر خمینی! درود بر رجوی!»
و از شدت خشم و وحشت، جلادان پیش از شلیک، زبانش را بریدند.
در وصیتنامهاش، که یک روز پیش از شهادت نوشته بود، چنین آورده است:
«به نام خدا و بهنام خلق قهرمان ایران...
مرا به جرم هواداری از سازمان مجاهدین خلق دستگیر کردهاند، همان سازمانی که واقعاً اسلامی و رهاییبخش است.
شاید تا لحظاتی دیگر توفیق شهادت را بیابم. راهی که انتخاب کردهام آگاهانه است، برای پیروی از اسلام راستین، همان راهی که حسین بن علی با خونش گشود.
از خدا میخواهم خون ناچیز مرا بپذیرد و از شما میخواهم نگران نباشید؛ زیرا وعدهٔ خدا نزدیک است و وطن از ظلم و ظالم پاک خواهد شد.
اگر هر روز مجاهدین را میکشند، نشانهٔ زبونی دشمن و نوید پیروزی حق بر باطل است...
اللهم انصر المجاهدین الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا
علی مرسلی – ۲۱/۵/۶۰»
مجاهد شهید علی مرسلی، کارمند سادهٔ مخابرات و فرزند مردم زحمتکش خرمدره، با ایمان، آگاهی و ارادهای پولادین، راه آزادی را تا آخرین نفس پیمود.
نامش جاودان و یادش الهامبخش نسلهایی است که در پی آرمان رهایی انسان از بند ستم هستند.
یادش گرامی و راهش پررهرو باد

0 comments:
ارسال یک نظر