محل تولد: قزوين
شغل: شغل آزاد
سن: ۳۱
تحصیلات: دیپلم
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: ۱۸-۲-۱۳۶۳
زندانی زمان شاه : از سال ۱۳۵۳ تا اواخر سال ۱۳۵۶ به مدت ۳سال و چند ماه
زندانی زمان خمینی : ۲.۵سال از پاییز ۱۳۶۰ تا اردیبهشت ۱۳۶۳
رضا الهی در سال ۱۳۳۲ در شهر قزوین، در خانوادهای ساده و زحمتکش چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همان شهر گذراند و پس از اخذ دیپلم، با انگیزهٔ جستجوی حقیقت و عدالت، وارد حوزهٔ شیخالاسلام قزوین و سپس حوزهٔ علمیهٔ قم شد. اما ذهن پرسشگر و روح ناآرام او، از همان سالهای دبیرستان، فراتر از درس و مدرسه، درگیر مسائل سیاسی و اجتماعی زمانه بود.
رضا با شناخت ماهیت وابسته و فاسد نظام سلطنتی، بهدنبال راهی آگاهانه برای مبارزه میگشت. حضور مستمر او در تجمعات مذهبی و سیاسی سالهای ۴۹ و ۵۰، از جمله جلسات حسینیهٔ ارشاد، گامهای نخست این مسیر بود. نقطهٔ عطف زندگیاش در سال ۱۳۵۱ رقم خورد؛ زمانی که با علنیشدن سازمان مجاهدین خلق ایران و انتشار دفاعیات بنیانگذاران و کادرهای سازمان در بیدادگاههای شاه، گمشدهٔ خود را یافت و راهش را آگاهانه انتخاب کرد.
از آن پس، رضا الهی با تمام توان به هواداری از مجاهدین پرداخت؛ تکثیر، توزیع و تبلیغ مواضع انقلابی سازمان، فعالیتهایی بود که خیلی زود او را در تیررس ساواک قرار داد. در سال ۱۳۵۳ دستگیر و به شکنجهگاه کمیتهٔ مرکزی تهران منتقل شد. شکنجه و بازجویی، ارادهاش را نشکست و در بیدادگاه شاه خائن، به سه سال زندان محکوم و روانهٔ زندان قصر گردید.
رضا در زندان، آموزشهای سازمان را عمیقتر فرا گرفت و در یکی از حساسترین مقاطع، با مرزبندی قاطع با جریانهای مرتجع و اپورتونیست، بر هویت مجاهدی خود مهر تأیید زد. پس از تحمل بیش از سه سال اسارت، در اواخر سال ۱۳۵۶ آزاد شد و به قزوین بازگشت؛ اما آزادی برای او بهمعنای سکون نبود. در قیامها و تظاهرات مردمی علیه نظام شاه، حضوری فعال و چشمگیر داشت.
پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی، رضا در جنبش ملی مجاهدین در قزوین، مسئولیتهای مختلفی را برعهده گرفت. با آغاز سرکوبهای خمینی، حملات چماقداران و تعطیلی مراکز علنی مجاهدین در شهریور ۱۳۵۸، فعالیت خود را در بخش انتشارات سازمان و کتابفروشی میهندوست ادامه داد. صراحت، صداقت و روحیهٔ تهاجمیاش، او را در میان همرزمان به چهرهای برجسته بدل کرده بود.
پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ و آغاز سرکوب خونین آزادیها، بهدلیل شناختهشدن در قزوین، ناچار به ترک شهر شد؛ ابتدا به مشهد و سپس به تهران رفت و به تشکیلات سازمان پیوست. برای پوشش زندگی مخفی، بهعنوان شاگرد در یک حمام عمومی مشغول به کار شد و همانجا را به پناهگاهی برای مجاهدینی بدل کرد که شبها مأمنی نداشتند.
در پاییز ۱۳۶۰، پاسداران خمینی او را دستگیر و به شکنجهگاه اوین منتقل کردند. رضا که طلبهای آگاه و مجاهدی با سابقهٔ زندان شاه بود، بهویژه مورد کینهٔ لاجوردی جلاد قرار گرفت و زیر شکنجههای سنگین جسمی و روانی قرار گرفت. اما این مجاهد سرموضع، ذرهای از باور و ایستادگیاش عقب ننشست.
در بیدادگاه خمینی در نیمهٔ دوم سال ۱۳۶۲، با صلابت از حقانیت مواضع سازمان مجاهدین خلق ایران دفاع کرد و حکم اعدامش صادر شد. خود او، با آرامش و یقین، خبر شهادتش را به همرزمانش داد؛ گویی مرگ را نه پایان، که نقطهٔ وفاداری نهایی میدانست.
سرانجام، در روز ۱۸ اردیبهشت ۱۳۶۳، جلادان خمینی این مجاهد خلق سرموضع را در تهران به جوخهٔ تیرباران سپردند. رضا الهی با خون خود گواهی داد که ایمان، آگاهی و مقاومت، حتی زیر سایهٔ شکنجه و مرگ، شکستپذیر نیستند؛ نامی که در حافظهٔ مقاومت مردم ایران، زنده و الهامبخش باقی مانده است.

0 comments:
ارسال یک نظر