حرف ها دارم با تو ای مرغی كه میخوانی نهان از چشم
و زمان را با صدایت میگشایی
ما ره توشه برداشتیم و قدم در راه بیبرگشت بگذاشتیم!
مجاهد شهید صادق فاخته یاوری متولد سال ۱۳۳۳، از دانشگاه علم و صنعت در رشته مهندسی صنایع فارغ التحصیل شد و در همان رشته تخصصیاش به كار اشتغال داشت. او بعد از انقلاب ۵۷ و در فضای باز سیاسی آن دوران با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد و به تدریج شناختش نسبت به آرمانهای توحیدی و والای این سازمان افزایش یافت. هر چه بیشتر از آشنایی او میگذشت علاقه اش به مجاهدین بیشتر و بیشتر میشد. دراواخر سال ۵۸ كمكهای مستقیم خود به سازمان مجاهدین را آغاز كرد و با چند نفر از هواداران تشكیلاتی ارتباطی مرتب برقرار نمود. مجاهد شهید فرخشاد حیاتْ روشنایی، برادر همسر صادق، یكی از صمیمیترین دوستان دوران تحصیل او نیز هوادار مجاهدین بود و كمی بعد از او به شهادت رسید. صادق در اواسط سال۵۹ خواستار قرار گرفتن در روابط تشكیلاتی درونی سازمان شد و مدتی بعد با بخش محلات منطقة غرب تهران در ارتباط قرار گرفت.
پس از ۳۰خرداد سال ۶۰ خانهاش كانون تجمع و تشكل همرزمانش شد. در شهریور۶۰ به زندگی نیمه مخفی روی آورد.
صادق در ۵ مهر۶۰ با شور و خروشی انقلابی در تظاهرات علیه ارتجاع شركت كرد. از مجاهدان هم گروهش تعداد زیادی در آن روز به شهادت رسیدند. و این موضوع تأثیر زیادی بر روی صادق گذاشت. در این دوران مسئولیت او تهیه امكانات برای تیمهای عملیاتی بود. از همین رو تماس زیادی با مردم داشت و از همكاری و كمكهای سرشار آنان سخت به وجد می آمد.
در دیماه سال ۶۰ با دستگیری مسئول صادق، ارتباط او با سازمان قطع شد و صادق در هر كجا به دنبال یافتن راهی برای ارتباط مجدد با سازمان بود.
او كه با همكاری چند مجاهد دیگر بولتن خبری را تهیه و تكثیر میكرد در مدت قطع ارتباط همچنان به كارش ادامه داد و بولتن خبری را در ابعاد چند هزار، تكثیر و پخش میكرد. تواضع و فروتنی از ویژگیهای برجسته صادق بود. وقتی مطلبی را با او در میان میگذاشتی مطمئن بودی كه او علاوه بر اینكه شنونده خوبی است و منظورت را خوب میفهمد برای رفع مشكل مخاطب از هیچ كاری دریغ نمیكند.
صادق شركتی كوچك دایر كرده بود كه لوله كشی گاز منازل را انجام میداد. با پشتكار فراوانی كه داشت در مدت كوتاهی توانست ماهیانه مبلغ نسبتاً زیادی درآمد داشته باشه. او عمده این درآمد را در اختیار سازمان میگذاشت. بعد از اینكه سازمان پیشنهاد آزاد كردن تمامی وقتش را جهت پرداختن به كارهای تشكیلات داد بی هیچ درنگی كار خودش را تعطیل كرد و به صورت حرفهیی وارد فعالیتهای سازمانی شد. او برای تسریع در انجام مسئولیتهایش، وسایل زندگی و حتی اندك جواهرات خانوادگیشان را هم فروخت تا یك وسیله نقلیه فراهم كند.
برخورد مسئولانه صادق در رابطه با رساندن اخبار مقاومت به مردم در برانگیختن آنها خیلی موثر بود. رشد تشكیلاتی صادق خیلی سریع بود. او قبل از دستگیری مسئول یكی از قسمتهای بخش اجتماعی منطقه غرب تهران شد.
اسفند ماه سال ۶۰
صادق به خانة یكی از یاران مجاهدش رفت تا او را نسبت به وضعیت سرخ خانه و در خطر بودن جان او مطلع كند. اما قبل از اینكه صادق به خانه برسد پاسداران ارتجاع كه در كمینش بودند او را به همراه تعداد دیگری از همرزمانش دستگیر كردند. صادق در زندان جهت گمراه كردن دژخیمان آدرس خانه قدیمی خود را داده بود. مزدوران خمینی به قصد به دام انداختن سایر همرزمان صادق به آنجا حمله ور شدند اما پس از مراجعه و پی بردن به عدم درستی این اطلاعات از طرف صادق با كینهای مضاعف او را به زیر وحشیانه ترین شكنجهها بردند تا شاید به این ترتیب بتوانند لبان رازدار صادق را بگشایند.
صادق قهرمانانه تا آخرین لحظه زندگیش در زیر سخت ترین شكنجه ها در اوین مقاومت كرد. با وجود اینكه اطلاعاتش لو رفته بود و رژیم میدانست كه او با افراد بالای سازمان در ارتباط بوده و آنها را مخفی میكرده و با وجودی كه اطلاعاتش خیلی زیاد بود اما او هرگز سخنی نگفت. او گنجینهیی مملو از ناگفتنی ها بود كه هیچوقت راز اون رو بر دشمن نگشود.
سرانجام در روز ۲۲اردیبهشت۶۱به جوخه تیرباران سپرده شد.
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadai96
0 نظرات:
ارسال یک نظر