مجاهد شهید اسدالله ملاح و پیکری که ماهها بی‌مزار بود

 

اسدالله ملاح ۲۱ساله و دانشجو اهل بندرگز در استان گلستان بود. رژیم جنایتکار خمینی با سنگدلی تمام این مجاهد سرفراز را با هشت گلوله به شهادت رساند. اما حماسه این مجاهد خلق با شهادتش به پایان نرسید. پیکر پاک این شهید قهرمان خلق تا ماهها پس از شهادت نیز در جنگ و ستیز با پاسداران تباهی بود تا اینکه در خاک آرام گرفت.

پس از گذشت دهه‌ها یکی از دوستان مجاهد شهید اسدالله ملاح از جنایت کم‌نظیر رژیم خمینی و برخوردهای کین‌توزانه آنها با پیکر این شهید پرده برداشته و درباره آزار و اذیت خانواده شهید اسدالله ملاح می‌نویسد:

« اسدالله ملاح در سال۶۰ به شش ماه زندان محکوم شده بود اما در همان روزهای ابتدای زندان، او را اعدام کردند. مادر اسد مادری تنها بود،که در زمین‌های کشاورزی مردم کار می‌کرد. به اسد هشت گلوله شلیک کردند و به مادر و خواهرش گفتند باید هزینه‌ی تیر را بپردازید تا فرزندتان را به شما برگردانیم. پیکر این  شهید والا مقام را خواهرش تحویل گرفت و  از همان زندان مستقیم به امامزاده برد.

 وقتی ما فهمیدیم که شهید بدون غسل و کفن برای خاکسپاری به امامزاده برده شده به سمت آنجا رفتیم. در مسیر با خواهرش که با دستان خود اسد را به خاک سپرده بود، برخوردیم، خواهر به ما گفت برگردید چون سپاه و نیروهایش آنجا هستند و ما را هم برگرداندند و اجازه ندادند.

بعد از گذشت ۳ روز جنایتکاران حکومت، شهید بدون کفن را از قبر درآوردند و حدود ۱۵۰ متر به بیرون مزار و داخل بوته‌های تمشک تیغ‌دار انداختند.

 

بعد از چند ماه خواهر متوجه خالی بودن قبر برادرش شد روزها همراه مادر، بدنبال پیکر پاک شهید می‌گشت تا اینکه خادم امامزاده متوجه شد که خواهرشهید دنبال پیکر اسدالله است، خادم امامزاده به او گفت: بروید به روستای لیوان و آدرس صاحب زمین را داد. خواهر اسد به روستای لیوان رفت و طبق آدرس صاحب زمین را پیدا کرد و مزار برادرش را پیدا کرده و شبانه قبر برادرش را باز کرد و دید پیکر اسد بصورت نشسته توی گودال قرار دارد. خواهرش اطراف گودال را باز کرد، اسد شهید دست و پایش باز نمیشد، به هر وضعی بود به کمک یکی از اهالی، اسد را با همین بدن خشکیده در قبر گذاشتند و رویش را پوشاندند.

درود به صاحب زمین که اجازه‌ی دفن شهید اسد را به خواهر اسدالله داد.

از سال شصت تاکنون، من هر زمانی که مسیرم به مزار می‌افتد به سر خاک پاکش می‌روم و روی قبر و اطرافش را تمیز می‌کنم، چون او مانند برادری عزیز برایم بود».

 
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadai96