محل تولد: تهران
شغل: مهندس الکتریک
سن: ۲۲
تحصیلات: -
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: ۲۶-۳-۱۳۶۱
مجاهد شهید حمید نیکطالعان ۴اردیبهشت ۱۳۳۹ در تهران و در خانوادهای نیمه مرفه بدنیا آمد. در جریان انقلاب از دانشآموزان فعال بود و از همین زمان فعالیت سیاسی را علیه رژیم شاه خائن آغاز کرد و در دوران قیام فعالانه شرکت داشت.
او پس از خواندن زندگینامههای شهدای مجاهد خلق با سازمان مجاهدین خلق ایران و اهداف و آرمانهای انقلابی و توحیدی این سازمان آشنا شد.
حمید پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی، در سال۱۳۵۸ وارد دانشگاه پلیتکنیک تهران شد و در رشته برق به تحصیل داد.
او جزو اولین دانشجویانی بود که به تشکل دانشجویی دانشجویان مسلمان (هوادار مجاهدین) پیوست و بهعنوان یک میلیشیای پرشور فعالیت سیاسی خود را در ارتباط با سازمان مجاهدین خلق آغاز کرد.
او در توزیع نشریه مجاهد، ارگان سازمان مجاهدین خلق، کارآیی بسیار داشت و همزمان در بخشهای مختلف، مسئولیتهای دیگر سازمانی که برعهده گرفت و در انجام آنها بسیار فعال بود.
حمید همچنین در برپایی تظاهرات مسالمتآمیز ۳۰خرداد، که بنا به فتوای خمینی به خاک و خون کشیده شد نقشی فعال داشت.
وی پس از ۳۰خرداد سال۶۰ فعالیتش را در مرحله نوینی با سازمان ادامه داد و سرانجام در جریان یکی از فعالیتهای انقلابیاش دستگیر و به زیر شکنجه وحشیانه دژخیمان خمینی برده شد.
در مورد شکنجه وحشیانه دژخیمان روی حمید و برادر شهیدش پرویز یکی از بستگانش بهنقل از مادر آنها نقل میکند «پاسداران پسرم حمید را با برادرش پرویز و چند نفر دیگر از اقواممان در روز ۱۹بهمن سال۶۰ در فرودگاه مشهد دستگیر کردند. حمید با هوشیاری کامل طوری پاسداران را فریب داد که پرویز و بقیه نفرات را آزاد کردند و فقط خودش به زندان افتاد.
دو روز بعد از مشهد به اوین منتقل شد، یک روز با پدرش به ملاقاتش رفته بودیم، از بس شکنجهاش کرده بودند توان ایستادن روی پاهای خودش را نداشت. رنگش پریده بود اما همواره لبخند برلب داشت و گفت ۱۵سال حکم گرفته است، بعد رو به پدرش کرد و گفت من را ببخش که نتوانستم زمانی که به من نیاز داشتی کمککار و یاورت باشم. تو خودت بهتر میدانی که مردم این کشور ستمزده بیشتر از تو و مادر به من نیاز داشتند.
در مدت ۴ ماهی که زندان بود، دو بار با او ملاقات داشتیم. و آخرش هم جلادان در۲۶ خرداد ۶۱ حمید من را تیرباران کردن و بهشهادت رساندند…».
حمید در وصیتنامهای که از خودش بهجای گذاشت، باور و ایمان راسخش را به پیروزی مسیری که آگاهانه و از روی اختیار انتخاب کرده بود، نشان داد. گزیدهای از وصیتنامه حمید شهید خطاب به پدر و مادر و همرزمان مجاهدش چنین است:
بنام خدا و بهنام خلق قهرمان ایران و بهنام آن نوگلان پرپر شده…
پدر، مادر، خواهر و برادر گرامی، اول با مخاطب قرار دادن شما عزیزان شروع میکنم چرا که میدانم چقدر زحمت و رنج برایم کشیدید و چقدر بر گردنم حق دارید و من چقدر به شما مدیونم…
از شما میخواهم که هیچ به این دشمنان خدا و خلق ندهید. هیچ، حتی یک قطره اشک… شما اگر من را از دست دادهاید، ولی میلیونها فرزند دیگر دارید که بهنحوی راهی را که من افتخار دارم و یک رهرو کوچکش بودم، ادامه خواهند داد …
خواهران و برادران انقلابی! روی سخنم با شماست. … این را بهعنوان سخنان برادر کوچکتان تلقی کنید. شمایی که هزار و یک تهمت و دروغ و افترا را در طول ۲سال و اندی تحمل کردید، از منافق و دزد و جاسوس و التقاطی و ملحد و مشرک تا باغی و طاغی… الآن که این وصیتنامه را مینویسم از ته قلب به پیروزی و نصرت رهروان راه خدا و خلق امیدوارم و خیلی خوب میدانم که باطل رفتنی است و حق ماندنی…بالاخره روزی ابرهای ناآگاهی و جهالت کنار رفته و خورشید رهاییبخش رخ مینمایاند… آخر مگر میشود خلقی را تا به ابد در زنجیر نگه داشت؟ مگر میشود خورشید را کشت؟ نه نه نمیشود! … چون روزی خلق بپاخاسته همراه بهترین فرزندانش، زنجیرها را پاره کرده و گریبان زالوصفتان پاسداران شب را خواهند گرفت…روز مظلوم علیه ظالم از روز ظالم علیه مظلوم شکافندهتر است
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
هر چه توفندهتر باد آتش خشم خلق بر سینه جنایتکاران خونآشام
درود بر خلق و فرزندان راستینش
درود بر مجاهد- سلام بر آزادی
۱۳شهریور ۱۳۶۰ حمید نیکطالعان
0 نظرات:
ارسال یک نظر