محل تولد: اراک
شغل: -
سن: ۲۴
تحصیلات: دانشجو
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: ۱-۹-۱۳۶۰
مجاهد شهید سارا مختارزاده در سال ۱۳۳۶ در خانوادهای زحمتکش و مذهبی در اراک دیده به جهان گشود. پدرش، که کارگری پرتلاش در معادن بود، نقشی کلیدی در شکلگیری شخصیت مبارز و آرمانخواه او داشت.
شکوفایی شخصیت انقلابی در مسیر آگاهی
سارا پس از پایان تحصیلات دبستان و دبیرستان، وارد دانشگاه شد و همزمان بهعنوان کارمند تأمین اجتماعی مشغول به کار بود. علاقه عمیق او به مطالعه و جستجوی حقیقت، او را به سوی کشف ارزشهای انسانی و متعالی سوق داد. او همواره میگفت:
"من باید ارزش گامی را که برمیدارم، داشته باشم."
در جریان قیام مردم علیه رژیم پهلوی، سارا فعالانه در تظاهرات شرکت میکرد و دیگران را به مبارزه دعوت میکرد. نقطه عطف زندگی او، آشنایی با سازمان مجاهدین خلق ایران بود؛ جریانی که او را به آرمانهای مورد جستجویش نزدیکتر کرد.
آرزوی پیوستن به مجاهدین
پس از شنیدن سخنرانی مسعود رجوی در مراسم آزادی زندانیان سیاسی، سارا احساس کرد گمشده خود را یافته است. از آن روز، پیوستن به صفوف مجاهدین، هدف اصلی زندگی او شد. او در وصیتنامهاش مینویسد:
"همیشه در وجودم خلائی احساس میکردم که هیچ موفقیتی نمیتوانست آن را پر کند. اما زمانی که سازمان مجاهدین خلق را شناختم و با درک کامل به آن پیوستم، گمشدهام را یافتم."
تبعید، مقاومت و انتخاب مبارزه
سارا پیش از انقلاب، نماینده کارگران محل کار خود بود و پس از پیروزی قیام نیز نقش فعالی در تشکیل شوراها ایفا کرد. اما با افشای ماهیت ضدانقلابی حکومت جدید، او نیز مانند بسیاری از نیروهای انقلابی مورد آزار قرار گرفت و به جنوب شهر و سپس به نائین تبعید شد. با این حال، او تبعید را نپذیرفت و با مرخصی بدون حقوق، تمام وقت خود را وقف مبارزه کرد.
دستگیری و شهادت در شکنجهگاه اوین
در تاریخ ۱۲ آبان ۱۳۶۰، هنگامی که سارا در حال انجام وظایف انقلابیاش بود، در خیابان شادمان تهران به دست چهار پاسدار مسلح دستگیر شد. او را به شکنجهگاه اوین منتقل کردند و نزدیک به دو هفته تحت شدیدترین شکنجهها قرار دادند.
سارا اما لب به سخن نگشود و حتی محل خانهای را که طبق اصول تشکیلاتی میتوانست فاش کند، نگفت. دژخیمان که نتوانستند او را وادار به همکاری کنند، در نهایت پیکر شکنجهشدهاش را مخفیانه دفن کردند. هنگامی که خانوادهاش برای دریافت پیکرش مراجعه کردند، به آنها گفته شد:
"از جنازه تکهپاره نمیشود عکس گرفت."
وصیتنامه؛ پژواک ایستادگی و ایمان
سارا در وصیتنامهاش به مادرش مینویسد:
"تو برای من اشک مریز. من به راهی رفتم که با تمام ذرهذره وجودم آن را حس کرده بودم. من اوقات فوقالعاده باارزشی را در کنار خواهران و برادران مکتبیام گذراندم. من بهترین زندگی را کردم."
در بخشی دیگر از وصیتنامهاش، خطاب به خداوند میگوید:
"بار خدایا، ترا هزاران بار شکر میکنم بهخاطر عظمت و شکوه راهی که مرا به آن رهنمون شدی. تو میدانی که حقانیت این راه است که حاضرم تمام هستیام را در راه آن هدیه کنم."
یادگار جاودان سارا مختارزاده
سارا مختارزاده، با روحیهای بینظیر و ارادهای استوار، در مسیر آرمانهای آزادیخواهانهاش، شکنجه و مرگ را به جان خرید اما سر خم نکرد. او نمادی از وفاداری، ایثار و ایستادگی برای تحقق عدالت و رهایی خلق شد.
یاد او و تمامی شهدای راه آزادی، در ذهن مردم و تاریخ مبارزات آزادیخواهانه ایران، جاودانه خواهد ماند.

0 comments:
ارسال یک نظر