محل تولد: نهاوند
سن: ۲۳
تحصیلات:
محل شهادت: همدان
تاریخ شهادت: ۱۰-۳-۱۳۶۳
در میان هزاران ستارهی فروزان مقاومت، نام بهزاد (هاشم) افصحی همچون پرچمی از ایستادگی و وفاداری به آرمان آزادی در تاریخ ثبت شده است. جوانی از دیار نهاوند که از همان نوجوانی، ذهنی جستجوگر برای حقیقت داشت و بیباکانه در مسیر عدالت گام برداشت.
آغاز مسیر مبارزه
بهزاد در سال ۱۳۴۰ در نهاوند به دنیا آمد. در رژیم شاهنشاهی، در حالی که تنها ۱۳ سال داشت، به دلیل فعالیتهای سیاسی دستگیر شد و حدود یک ماه را در زندان گذراند. اما این تجربه نهتنها او را از مسیر مبارزه دور نکرد، بلکه آتش تعهدش را شعلهورتر ساخت. پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی، او به سازمان مجاهدین خلق ایران پیوست و خیلی زود به یکی از فرماندهان عملیاتی این سازمان تبدیل شد.
کلامی از وصیتنامه بهزاد افصحی
بهزاد در وصیتنامهاش، چنان که گویی از فراسوی زمان سخن میگوید، حقیقتی جاودان را یادآوری میکند:
"آیا مردم پنداشتهاند اگر بگویند ایمان آوردیم، رها میشوند و آزمایش نمیشوند؟"
او از سالها شعارهایی میگوید که بدون عمل، بیارزشاند. از حاکمانی که با فریب و توهم، خود را رهروان خدا و خلق معرفی کردهاند، اما سرانجام همچون کوه یخی در برابر ارادهی ملت فرو خواهند ریخت.
"انقلاب کنید، ارتجاع رفتنی است. این را همه سلولهای مرده و به خون خفتهی ما شهدا گواهی میدهند."
دستگیری و شکنجههای طاقتفرسا
بهزاد در تاریخ ۷ تیر ۱۳۶۲ همراه با کامران رفیعی و هاشم صالحی دستگیر شد. مزدوران رژیم از همان لحظهی اول، او را تحت شدیدترین شکنجهها قرار دادند. حاکم ضدشرع، محمد سلیمی (از عاملان قتلعام ۶۷) دستور داد که او را تا سرحد مرگ شلاق بزنند. شکنجهگران کوشیدند روحیهی تسلیم را بر او تحمیل کنند. او را به تیمارستان بردند تا مقاومتش را بشکنند، اما بهزاد تسلیم نشد. سرانجام در سحرگاه ۱۰ خرداد ۱۳۶۳، همراه با یارانش، در محوطهی دادگاه همدان، با جرثقیل به دار آویخته شد.
ردپای جاودان یک مجاهد
پیکر این مجاهد دلیر را در گورستان شهر نهاوند به خاک سپردند، اما یاد و نامش در تاریخ مقاومت زنده ماند. بهزاد در لحظهی شهادت، پسری ۱۰ ماهه داشت که هرگز فرصت نیافت پدرش را بشناسد. اما امروز، هر وجدان بیدار و هر قلب عاشق آزادی، صدای ایستادگی بهزاد را میشنود.
آمد
دستش به دستبند بود
از پشت میلهها
اما
یک لحظه در تلاطم چشمان من نگریست
چیزی نگفت...
رفت...
0 نظرات:
ارسال یک نظر