محل تولد: قزوين
شغل: -
سن: ۲۵
تحصیلات: دیپلم
محل شهادت: کرمانشاه
تاریخ شهادت: ۱۳۶۷
سابقه مبارزاتی: ۱۰سال
آغاز راه با قیام
علی رحیمی در سالهای پرغوغای انقلاب ضدسلطنتی، نوجوانی بیش نبود، اما شعله بیداریاش زودتر از سنوسالش شعلهور شد. با حضور در راهپیماییها و تظاهرات انقلابی در سال ۱۳۵۷، برای نخستینبار پا به میدان سیاست و مبارزه گذاشت.
در سال ۱۳۵۹، مسیرش را با سازمان مجاهدین خلق ایران گره زد و فعالیت حرفهایاش را با ایمان و تعهدی عمیق آغاز کرد. دو سال بعد، در سال ۶۱، علی به منطقه منتقل شد و در بخشهای نظامی و ارتباطات سازماندهی گردید.
از پایگاههای مرزی تا یکانهای ارتش آزادی
در سال ۱۳۶۴، او به فرماندهی یکی از پایگاههای مرزی مجاهدین منصوب شد؛ مأموریتی خطیر در خط تماس با دشمن که نیازمند هوشیاری، جسارت و مدیریت میدانی بالا بود.
با تشکیل ارتش آزادیبخش ملی ایران در سال ۱۳۶۶، علی رحیمی با شوق و شور انقلابی، به صفوف یکانهای رزمی این ارتش پیوست و در قامت یک فرمانده دسته رزمی ایفای نقش کرد.
فروغ جاویدان: صحنه حماسه، میدان جاودانگی
در عملیات بزرگ و تاریخی فروغ جاویدان در تابستان ۱۳۶۷، علی در خط مقدم حضور داشت و فرماندهی یکی از دستههای رزمندگان را بر عهده داشت.
با شجاعتی کمنظیر، بارها با نیروهای تحت فرماندهیاش به قلب دشمن تاخت و ضربات سختی بر پیکره پاسداران رژیم وارد کرد.
در یکی از همین نبردها، در حالیکه همچون کوهی استوار بود، گلوله دشمن تنش را درید و نامش را در زمره جاودانگان فروغ جاویدان ثبت کرد.
وصیتنامهای که هنوز میسوزاند...
«…با آگاهی و ایمان کامل به ایدئولوژی انقلابی اسلام بهمثابه راهنمای عمل و چراغ هدایت و مبشر رحمت و رهایی… از قید و بندهای استثماری و طبقاتی، در این مسیر قدم نهادم…
برادر مسعود، ای سمبل زوالناپذیر مقاومت پایدار؛ که درس شرف و آزادگی در صحنه عمل انقلابی بهما آموختی و ما را نیز همچون خود در تاریخ مبارزات بشری جاویدان نمودی، من نزد موسی هستم، اما باخیال راحت، چرا که سازمان سرفراز مجاهدین… در نوک پیکان تکامل با خروش توفنده و با غرش سلاح آتشین، تمامی سدها را درهم میشکند.
پدر و مادر عزیزم… عشق به زندگی مرا وادار نمود که قدم در این راه بگذارم و شما را دوست دارم. اما خشنودی ملت از شما در یاری رساندن به سازمان در هرشرایطی بهدست میآید…»
— وصیتنامه مجاهد شهید علی رحیمی | ۲۳ دی ۱۳۶۳

0 comments:
ارسال یک نظر