محل تولد: آمل
شغل: -
سن: ۲۵
تحصیلات: دانشجو
محل شهادت: ساری
تاریخ شهادت: ۸-۹-۱۳۶۴
با یاد و نام مجاهد شهید حسین قزوانچاهی، فرزند آگاه آمل، دانشجوی مبارز، انقلابی خستگیناپذیر و مجاهدی که شعلهای از آگاهی و مقاومت در دل ظلمت خفقان بود. او که در دانشگاه جغرافیا میخواند، مسیرش را در جغرافیای خون و فریاد ترسیم کرد و در نهایت، با بدن سوخته از زنجیر و شلاق، بر آرمان رهایی بوسه زد.
حسین قزوانچاهی در سال ۱۳۳۴ در خانوادهای زحمتکش و محروم در شهر آمل به دنیا آمد. از همان کودکی، نگاه تیز و ذهن بیدارش، نشانهای بود از مسیری که در پیش خواهد گرفت. دوران مدرسه را با موفقیت طی کرد و وارد دانشگاه تبریز شد، جایی که نهتنها به آموختن علم، بلکه به درک عمیقتر از ستم و مبارزه پرداخت.
فعالیتهای سیاسیاش را از سال ۱۳۵۶ و در اوج خیزش علیه رژیم شاه آغاز کرد. پس از پیروزی انقلاب، حسین که به سازمان مجاهدین خلق ایران پیوسته بود، به یکی از فعالترین اعضای انجمن دانشجویان هوادار سازمان در دانشگاه تبریز بدل شد. مسئول تبلیغات، کتاب، و رابط انجمن با ستاد مجاهدین در تبریز شد. با وقوع انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها، او نیز از تحصیل محروم شد اما فعالیتهایش را بهصورت حرفهای ادامه داد. در بهار ۵۹ به مازندران رفت و در بخش تبلیغات و کتاب قائمشهر، که یکی از مراکز مهم چاپ و تکثیر سازمان بود، نقش پررنگی ایفا کرد.
با شروع سرکوبهای خونین بعد از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، ارتباطش با سازمان قطع شد اما او ساکت ننشست. در سال ۱۳۶۱ در آمل دستگیر شد و تا مهر ۱۳۶۴ در زندانهای رژیم به سر برد. این سالها، سالهای مقاومت بود. حسین با متانت، آرامش، خونسردی، و توأمان، بشاشیت و امید، در دل سیاهی زندان، روشنایی پایداری را زنده نگهداشت. زبانش اندک، اما سخنش مؤثر و عمیق بود. عشقش به همرزمان، در کمکهای بیوقفهاش به آنان متجلی بود؛ او نه فقط یک مجاهد، که پناهی برای دیگران بود.
در مهر ۱۳۶۴ از زندان آزاد شد، اما رهاییاش موقت بود. رژیم برای او و امثال او، جامعه را به زندانی بزرگتر بدل کرده بود؛ پر از فقر، فساد، اعتیاد، خفقان و سرکوب. حسین بار دیگر آرام نگرفت. هستهای از مقاومت را تشکیل داد و دو ماه بعد، در ۴ دیماه، دوباره در آمل دستگیر شد و به زندان ساری منتقل گردید.
در زندان ساری، شکنجهها از سر گرفته شد. دژخیمان خمینی، اینبار با کینهای بیشتر، به جان پیکر حسین افتادند. او را در چهار روز پیاپی، با زنجیر، شلاق و وسایل سوزان، شکنجه دادند. اما حسین قهرمان، همانگونه که زیسته بود، استوار ماند و هرگز لب به اعتراف یا ندامت نگشود. پیکر پاک او، با آثار سوختگی شدید، کبودی و زخمهای عمیق، گواهی بود بر میزان وحشیگری جلادان و بزرگی مقاومت او.
شهادت حسین در آذرماه ۱۳۶۴، خشم و نفرت عمومی را در آمل برانگیخت. رژیم تلاش کرد آن را «خودکشی» جلوه دهد، اما مردم با دیدن آثار شکنجه بر پیکرش، حقیقت را بهتر از هر بیانیه رسمی درک کردند. دادستان جنایتکار آمل، «اصغری»، با ادعایی واهی، چهره واقعی رژیم را بیش از پیش افشا کرد. این دروغ نهتنها اثری نداشت، بلکه احترام و محبوبیت حسین را نزد مردم چند برابر کرد.
حسین، نه فقط یک دانشجو و یک زندانی سیاسی، که تجسم روشن ایمان انقلابی، پایداری بیچشمداشت، و ایستادگی تا پای جان بود. او، با بدن سوخته و جان سرشار از عشق به مردم، پیام آزادی را در اوج شکنجه فریاد زد.
🕊️ سلام بر حسین، سلام بر آزادی
✨ یادش گرامی و راه و آرمانش پر رهرو باد
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

0 comments:
ارسال یک نظر