محل تولد: آبادان
شغل: -
سن: ۲۴
تحصیلات: دانشجوی سال سوم دانشکده کشاورزی کرج
محل شهادت: کرج
تاریخ شهادت: ۱۶-۶-۱۳۶۰
محل زندان: کرج
با یاد مجاهد شهید علیاکبر هاشمیان
علیاکبر هاشمیان در سال ۱۳۳۶ در شهر آبادان چشم به جهان گشود. پدرش کارمند شرکت نفت بود و به همین خاطر، خانواده از شهر اصفهان که محل اصلی زندگیشان بود، به آبادان نقل مکان کردند. دوران کودکی او در همان شهر آبادان آغاز شد و سه سال اول ابتدایی را در آنجا گذراند.
در سال ۱۳۴۷، زمانیکه پدرش بازنشسته شد، خانواده به اصفهان بازگشتند و علیاکبر ادامه تحصیل را در زادگاه خانوادگیاش سپری کرد. او در همان سنین نوجوانی، با وجود شرایط اقتصادی متوسط خانواده، در تابستانها برای تأمین پول توجیبی خود، در شرکتهای مسافربری اصفهان آدامسفروشی میکرد. همین سختکوشی و خوداتکایی، از همان کودکی بخشی از شخصیت او بود.
پس از گرفتن دیپلم، برای مدتی در انستیتوی شهرکرد تحصیل کرد. اما در سال ۱۳۵۵ مجدداً در کنکور شرکت کرد و اینبار در رشته دامپروری دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران در کرج پذیرفته شد. دانشگاه، نقطه عطفی در زندگی سیاسی علیاکبر شد.
در سالهای دبیرستان با مسائل سیاسی آشنا شده بود. در اواخر پاییز ۱۳۵۳، بهدلیل ارتباط با یکی از دوستانش که تحت تعقیب ساواک بود، در خانه دستگیر شد. اما چون مدرکی علیه او وجود نداشت، پس از چند ساعت بازجویی آزاد شد. این برخورد نخستین او با دستگاه سرکوب شاهنشاهی بود.
با ورود به دانشگاه، علیاکبر با سازمان مجاهدین خلق ایران و آرمانهای آن آشنا شد. اینکه محمد حنیفنژاد، بنیانگذار کبیر سازمان، روزگاری دانشجوی همان دانشکده کشاورزی کرج بود، برای او الهامبخش بود. بهعنوان هوادار سازمان، به همراه دیگر دانشجویان مبارز در اعتصابات و اعتراضات دانشجویی شرکت فعال داشت و بارها توسط گارد شاهنشاهی مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
در جریان انقلاب ضد سلطنتی در سال ۵۷، حضوری فعال و برجسته در اصفهان داشت. او در توزیع جزوات و تصاویر بنیانگذاران و شهدای سازمان نقش مهمی ایفا میکرد. پس از آزادی آخرین دسته از زندانیان مجاهد در ۳۰ دی ۱۳۵۷، علیاکبر مشتاقانه خود را به خانهی رضاییها در اصفهان رساند تا مسعود و موسی خیابانی و دیگر مجاهدان رهاشده از بند ساواک را از نزدیک ملاقات کند.
با پیروزی انقلاب، بلافاصله به جنبش ملی مجاهدین در کرج پیوست و در انجمن دانشجویان مسلمان دانشکده کرج بهصورت تماموقت فعالیت کرد. شور، انضباط، تعهد، و روحیهای پرشور از ویژگیهای برجسته او در فعالیتهای تشکیلاتی بود.
پس از کودتای فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها، علیاکبر همچنان در چارچوب جنبش ملی مجاهدین کرج به فعالیت ادامه داد. او در بخش اطلاعات جنبش، نشریه دانشآموزی «نسل انقلاب» و توزیع نشریه مجاهد مسئولیتهایی بر عهده گرفت.
علیاکبر در میان همرزمانش بهدلیل منضبط بودن، تحرک بالا، شادابی و استواری در دفاع از آرمانهای سازمان شناخته میشد. در تظاهراتهای سال ۶۰ علیه سرکوب آزادیها و چماقداری نیروهای رژیم شرکت فعال داشت.
پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ و آغاز مبارزه مسلحانه انقلابی، علیاکبر به زندگی مخفی روی آورد و در کرج به فعالیتهای تشکیلاتیاش در پایگاههای سازمان ادامه داد. مدت کوتاهی پس از این مرحله، در جریان حمله نیروهای سپاه پاسداران به یکی از پایگاهها، همراه با سه تن دیگر از مجاهدان دستگیر و به زندان کرج منتقل شد.
در زندان تحت شدیدترین شکنجهها قرار گرفت، اما با استواری کامل بر مواضع خود باقی ماند. دادگاه فرمایشی رژیم او را به اعدام محکوم کرد و سرانجام در تاریخ ۱۶ شهریور ۱۳۶۰، در سن ۲۴ سالگی در کرج تیرباران شد و به قافله شهدای مجاهد خلق پیوست.
پیکر مطهرش را در سکوت و بیخبری در بهشت سکینه کرج دفن کردند. اما رژیم تا ۴۰ روز بعد از اعدام، هیچ اطلاعی به خانوادهاش نداد، در حالیکه آنان با نگرانی پیگیر سرنوشت او بودند.
علیاکبر تنها شهید این خانواده نبود. دو برادر دیگر او، مجاهدان رمضانعلی هاشمیان و اصغر هاشمیان نیز در راه آزادی خلق شهید شدند؛ رمضانعلی در سال ۱۳۶۲ تیرباران شد و اصغر در قتلعام بزرگ سال ۱۳۶۷ بهدست دژخیمان خمینی به شهادت رسید.
وصیتنامه علیاکبر، که تنها دو روز پیش از شهادتش نوشته شده، سندی از ایمان، آرامش، و ایستادگی یک انسان در آستانه مرگ است:
بسم الله الرحمان الرحیم
خدمت پدر و مادر مهربانم. امیدوارم که حالتان خوب باشد و از خدا میخواهم که گناهان مرا ببخشد.
برای من ناراحت نباشید. امشب ما را اعدام میکنند.
از طرف من به تمام دوستان و آشنایان سلام برسانید.
فرزند شما– علیاکبر هاشمیان – ۱۴-۶-۶۰
این نامه، با سادگی و صداقتی بینظیر، چکیدهای از یک زندگی پرشور، آگاهانه و فدایی در راه آزادی خلق ایران است.
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

0 comments:
ارسال یک نظر