محل تولد: تهران
شغل: روحانی
سن: ۲۸
تحصیلات: -
محل شهادت: گرگان
تاریخ شهادت: ۱-۹-۱۳۶۰
عباس حسینی، مجاهدی از تبار ایستادگی و روشنی، در سال ۱۳۳۲ در تهران به دنیا آمد. پس از طی دوران ابتدایی و متوسطه و دریافت دیپلم، مسیر طلبگی را در پیش گرفت. اما روح پرشور او در همان سالهای دبیرستان با نسیم آگاهی سیاسی وزیدن گرفت و در دوران طلبگی، با آرمانهای سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد؛ آرمانهایی که تا لحظه آخر، قلب و ایمانش را روشن نگه داشت.
در سال ۱۳۵۴ به دلیل فعالیتهای سیاسی علیه رژیم شاه، دستگیر شد. ماهها شکنجه، بازجویی و سپس محکومیت ۱۰ ساله در بیدادگاه نظامی شاه، نتوانست آتشی را که در دل عباس شعلهور بود خاموش کند. در زندان قصر، در برابر اپورتونیستهای خائن و جریانهای ارتجاعی با صلابت ایستاد و از آموزشها و مبانی سازمان مجاهدین بهره برد تا از هر لحظه اسارت، پلی بسازد برای پرواز.
با پیروزی انقلاب ضدسلطنتی و آزادی از زندان در سال ۱۳۵۷، به صفوف قیام خلق پیوست و در جنبش مردم علیه سلطنت نقشی پررنگ ایفا کرد. پس از انقلاب، سازمان او را به گرگان فرستاد؛ جایی که در بخش اجتماعی سازمان، با مردم و جوانان ارتباطی پویا برقرار کرد و نقش مهمی در آموزش، سازماندهی و گسترش فعالیتهای سیاسی ایفا نمود.
اما این پویایی و روشنگری، خار چشم مزدوران حاکمیت مرتجع بود. پس از آغاز مبارزه مسلحانه انقلابی در پی سرکوب خونین سی خرداد ۶۰، عباس نیز به زندگی مخفی روی آورد. اما در روز ۳۱ تیر ۱۳۶۰ هنگام عبور در یکی از شهرهای شمال شناسایی و دستگیر شد.
در دوران بازداشت، عباس حسینی زیر شکنجههای طاقتفرسا قرار گرفت اما همچون کوهی استوار، بر مواضع مجاهدی خود پای فشرد و حتی در زندان نیز به تبلیغ آرمانهای سازمان پرداخت. در سه نامهای که از زندان برای خانوادهاش فرستاد، با شکرگزاری در برابر سختیها و آزمایشها، خانوادهاش را به صبر حسینی و ایستادگی انقلابی فراخواند.
سحرگاه اول آذر ۱۳۶۰، دژخیمان خمینی این روحانی مجاهد را به همراه جمعی دیگر از یارانش در گرگان تیرباران کردند. با اینحال، پیکر پاکش را به خانوادهاش تحویل ندادند. خانوادهاش با تحمل پنج روز دوندگی، نتوانستند حتی نشانی از آرامگاه او بیابند. آنان پیکر عباس را بهصورت مخفیانه در پارک جنگلی النگدره دفن کردند.
در وصیتنامه پرشور خود، عباس هدف بعثت انبیاء را یادآور شد و مسیر آرمانی سازمان را از سال ۴۴ تا زمان رهبری مسعود و موسی در سال ۶۰ پی گرفت. او وصیتنامهاش را با فریاد جاودانه «مرگ بر خمینی، درود بر رجوی» به پایان رساند. این وصیتنامه، آنچنان دژخیمان را به خشم آورد که با زدن مهر «مرتد» بر پای آن، از تحویل جنازهاش خودداری کردند.
در اوج سنگدلی، زمانی که مادر داغدارش برای یافتن مزار فرزند به سراغشان رفت، او را نیز به جرم عشق مادری، بازداشت و شش ماه زندانی کردند.
عباس حسینی، مجاهدی سرافراز، روحانیای انقلابی و انسانی مؤمن به راه خلق بود. یاد و نام او، همچون ستارهای تابناک در آسمان مقاومت مردم ایران برای همیشه خواهد درخشید.

0 comments:
ارسال یک نظر