محل تولد: بابل
سن: ۱۹
تحصیلات: دیپلم
محل شهادت: بابل
تاریخ شهادت: ۶-۷-۱۳۶۰
با یاد و احترام به مجاهد شهید، منصور هدایتزاده؛ جوانی ۱۹ ساله، با قامتی استوار و قلبی لبریز از ایمان و شعلهی آزادی، که در یکی از تاریکترین دورانهای تاریخ معاصر ایران، شجاعانه ایستاد، جنگید و جان باخت، اما تسلیم نشد.
منصور در سال ۱۳۴۱ در بابل، در خانوادهای سادهزیست و پرتلاش چشم به جهان گشود. از همان نوجوانی، طعم تلخ محرومیت را چشید؛ در تابستانها کارگر ساختمانی بود و رنج و فقر طبقه زحمتکش جامعه را از نزدیک لمس کرد. همین تجربهها بود که شعلهی آگاهی را در دلش افروخت و راهی را برگزید که پایانش را نه قدرت، بلکه آرمان مشخص میکرد.
در روزهای پرهیاهوی سال ۱۳۵۷، منصور با شرکت در تظاهرات علیه دیکتاتوری شاه، با مسائل سیاسی آشنا شد. پس از پیروزی انقلاب، با مطالعهی آثار سازمان مجاهدین خلق، بهویژه زندگینامه و مرام شهدای بنیانگذار آن، بهخصوص محمد حنیفنژاد، به راه مجاهدین ایمان آورد و به یک میلیشیای فعال و پرشور بدل شد.
او تنها یک دانشآموز نبود؛ مسئولیتپذیر و جانبرکف، با عشق به خلق و صداقت در عمل، در بخش دانشآموزی سازمان در بابل نقشآفرینی میکرد. در خیابانها، چهارراهها، و محلهها با فروش نشریه مجاهد و دفاع از آزادی، تصویری ماندگار از تعهد و پایداری خلق کرد. مردم بابل، چهرهاش را به خاطر دارند؛ همان جوان پرشوری که بیچشمداشت، صدای بیصدایان بود.
در تابستان ۱۳۵۹، هنگام دفاع از یک جوان میلیشیا، هدف حمله پاسداران قرار گرفت و بر اثر ضرب و شتم شدید، بینایی یکی از چشمانش را از دست داد. او را به زندان کشاندند، به حبس تعلیقی محکوم کردند، اما عزمش خم نشد. یکماه بعد، با اعلامیههایی در دست، باز هم دستگیر و این بار به یک سال زندان محکوم شد، که پس از شش ماه آزاد شد.
محبوبیت منصور در میان مردم بیدلیل نبود. با چشمانی کمسو، اما نگاهی روشن، به یاری خانوادههای محروم میشتافت، برایشان گوشت و مواد غذایی تهیه میکرد، بیادعا و بیهیاهو. اخلاق، فروتنی، تعهد، و روحیهی خالص انقلابی، از او چهرهای محبوب و فراموشنشدنی ساخته بود.
در تظاهرات سراسری ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، در کنار هزاران نفر از مردم آزادیخواه ایران، فریاد زد و ایستاد. سپس به واحدهای نظامی سازمان در بابل پیوست و پرچم مقاومت را در دست گرفت.
در جریان یکی از تجمعات اعتراضی مادران هوادار سازمان در بابل، در تابستان ۱۳۶۰، بار دیگر به خیابان آمد؛ اما اینبار دستگیر شد و به زندان سپاه منتقل گردید. شکنجه شد، اما سکوت نکرد. شکنجهگران نتوانستند ارادهاش را بشکنند. ایستاد. بر عقیدهاش وفادار ماند. و نهایتاً، در روز ششم مهرماه ۱۳۶۰، در حالی که تنها ۱۹ بهار را دیده بود، در برابر جوخهی تیرباران ایستاد و بر عهدش با خدا و خلق مهر وفا زد.
یاد منصور هدایتزاده، این نوجوان قهرمان، برای همیشه در دلهای مردم بابل و در حافظهی تاریخی ایران باقی خواهد ماند.
او رفت، اما آرمانش ماند. صدایش خاموش شد، اما پژواک ایستادگیاش، هنوز در کوچهپسکوچههای بابل شنیده میشود.
📌 متأسفانه از این شهید قهرمان عکس، خاطره و زندگینامهی بیشتری در دست نداریم. از تمام هموطنان عزیز، بهویژه اهالی شریف بابل، خواهشمندیم در صورتیکه منصور هدایتزاده را میشناسند یا اطلاعات، عکس یا خاطرهای از او دارند، آن را برای ما به آدرس ایمیل زیر ارسال نمایند تا بتوانیم چهرهی این قهرمان خلق را کاملتر به نسلهای آینده بشناسانیم:
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

0 comments:
ارسال یک نظر