محل تولد: آمل
شغل: -
سن: ۲۴
تحصیلات: دانشجو
محل شهادت: ساری
تاریخ شهادت: ۱۲-۱۲-۱۳۶۱
ا یاد و نام مجاهد شهید عباس حبشی، فرزند دلیر مردم آمل، که در مسیر رهایی میهن از بند ظلمت استبداد، قدم در راهی گذاشت که انتهایش به نور شهادت ختم میشد؛ راهی که با آگاهی، عشق و ایثار آغاز کرد و با جانفشانی در میدان نبرد، آن را به پایان رساند.
عباس در سال ۱۳۳۶، در شهر آمل دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و دبیرستانی را در همان شهر گذراند و در سال ۱۳۵۶، به دانشگاه تربیت معلم تهران راه یافت. همانجا بود که با نام و آرمان سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد و مسیر زندگیاش را با آگاهی و ایمان به آزادی مردم ایران رقم زد.
در جریان قیامهای مردمی علیه سلطنت فاسد پهلوی، عباس یکی از دانشجویان فعال بود که در تظاهرات و اعتراضات خیابانی حضور چشمگیر داشت. پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی، از اسفندماه ۱۳۵۷ فعالیتهای انقلابی خود را بهطور رسمی در شهر بابل و در ارتباط با سازمان آغاز کرد. وی در بخش دانشآموزی سازمان بهعنوان یکی از مسئولان، مسئولیتهایی را برعهده گرفت و به تربیت نسل جوان انقلابی پرداخت.
در ادامه مسیر مبارزه، عباس در سال ۱۳۵۹ به ساری منتقل شد و بهعنوان یکی از مسئولان بخش محلات سازمان در آن شهر، نقش مؤثری در هدایت فعالیتهای هواداران ایفا نمود.
پس از فاجعه ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ و آغاز سرکوب گسترده نیروهای آزادیخواه توسط رژیم ولایتفقیه، عباس همراه با دیگر همرزمانش، در همان روزها در ساری تظاهراتی افشاگرانه علیه اعدامها و خفقان برگزار کردند. این تظاهرات با حمله وحشیانه پاسداران روبهرو شد و بسیاری از شرکتکنندگان دستگیر شدند، اما عباس و چند نفر دیگر، با هوشیاری انقلابی، از مهلکه گریختند.
یکی از همرزمانش درباره شخصیت انقلابی او چنین گفته است:
«عباس، مجاهدی صمیمی، خونگرم، فداکار و مایهگذار بود. با اینکه از بیماری آسم شدید رنج میبرد و گاهی از شدت حملات از حال میرفت، هرگز از انجام وظایفش و حمایت از دیگران کوتاه نمیآمد.»
با آغاز فاز مسلحانه مقاومت سراسری، عباس به زندگی مخفیانه روی آورد و به بخش نظامی سازمان پیوست. او مسئولیت یکی از واحدهای عملیاتی را در ساری برعهده گرفت و در خط مقدم مبارزه با دیکتاتوری مذهبی قرار گرفت.
در مرداد ۱۳۶۰، محل استقرار او در شرق ساری توسط مزدوران سپاه شناسایی شد. در حمله سنگینی که صورت گرفت، عباس و همرزمانش قهرمانانه مقاومت کردند، اما در جریان درگیری، عباس بهشدت مجروح و دستگیر شد.
با وجود جراحات سنگین، عباس حاضر نشد هویتش را فاش کند و حتی در همان حال، با صدای بلند شعارهایی علیه رژیم خمینی و دژخیمانش سر داد. شکنجهگران او را زیر شدیدترین شکنجهها قرار دادند، اما عباس لب نگشود. هیچ اطلاعاتی نداد، هیچ اعترافی نکرد و تا پایان، بر مواضع مجاهدیاش استوار ایستاد.
سرانجام، در مهرماه ۱۳۶۱، این مجاهد دلاور که هیچگاه از عهد خود با خدا و خلق عدول نکرد، توسط جوخه اعدام در ساری تیرباران شد. شهادت او در روز ۱۲ اسفند ۱۳۶۱، نقطه اوجی شد برای ایمان، وفاداری و فداکاری نسلی که با آرمان آزادی، تن به شکنجه و مرگ داد اما به بند تن نرفت.
خون او بر خاک شمال ایران جاری شد، اما نه خاموش، بلکه چون نهری زلال، که نسلهای بعدی را به مقاومت فرا میخواند. عباس حبشی، نه فقط یک نام، بلکه یک آموزگار ایستادگی بود. و جالب آنکه این خط خون تا سالها بعد، ادامه یافت؛ ناصر حبشی، برادرزاده عباس، یکی از شهدای قتلعام اشرف در ۱۰ شهریور ۱۳۹۲ بود که مسیر عمو را تا آخرین نفس ادامه داد.
سلام بر عباس حبشی، آنکه با آگاهی، مقاومت را برگزید و با وفاداری، جان بر سر عهدش گذاشت.
سلام بر قهرمانی که از بیماری جسمی نترسید، ولی لحظهای از پا ننشست.
سلام بر مجاهدی که در تاریکی خفقان، چراغی روشن برای آیندگان شد.

0 comments:
ارسال یک نظر