محل تولد: -
شغل:
سن: ۱۹
تحصیلات: دانش آموز
محل شهادت: بندرعباس
تاریخ شهادت: ۱۸-۴-۱۳۶۰
بهروز امینی در جوانی و در حالی که هنوز دانشآموز بود، در راه آرمانهای میهنی و مبارزه با ظلم فعال شد. او در سن ۱۹ سالگی دیپلم خود را گرفته بود، اما بهدلیل درگیریها و مسئولیتهای مبارزاتی فرصت ادامه تحصیل نیافت و تمام توان و وقت خود را صرف فعالیتهایی کرد که به آزادی مردم و دفاع از ارزشها میانجامید.
او مدتی در خانه یکی از اقوامش در بندرعباس اقامت داشت. اما متأسفانه یکی از همسایههای همان اقوام محل اختفای او را به مأموران گزارش داد.
زمانی که مأموران برای دستگیریاش یورش آوردند، بهروز تلاش کرد فرار کند و از طبقه سوم پرید؛ در این پرش پایش شکست و نتوانست از دست مأموران بگریزد و دستگیر شد.
در بازداشت، همانطور که در آن زمان برای بسیاری از مبارزان پیش میآمد، به او فرصت ابراز ندامت و درخواست عفو داده شد، اما بهروز هرگز زیر بار نرفت. او با جسارت و طنازی انقلابی، بازجویان و قضات را به تمسخر گرفت و گفت که از وقتی او را در سلول انداختهاند حتی یک موش هم در آنجا با او بوده و اگر میخواهند آن را هم محاکمه کنند. این سخن قاضی را خشمگین کرد و نشاندهندهٔ حقانیت و استقامت بهروز در برابر فشارها بود.
او بارها اعلام کرد که هرگز تسلیم نخواهد شد؛ بهروز گفته بود: «هزاران بار هم منو بکشید و باز هم زنده بشم — تسلیم شماها نمیشم؛ فاسدتر از شماها باز شما هستید.» این روحیهٔ تسلیمناپذیر و ایستادگی پایدار، نشان از پایبندی عمیق او به آرمانهایش داشت.
سرانجام حکم اعدام علیه او صادر شد و مأموران او را بهنحو دردناکی اعدام کردند. پیکر او بدون اجازهٔ خانواده و بدون امکان برگزاری مراسم، در بندرعباس به خاک سپرده شد و به خانواده پیام داده شد که برای برداشتن جنازه مراجعه کنند. افزون بر این، حتی پول گلولهای که جان او را گرفت، از پدربزرگش دریافت کردند.
زندگی کوتاه بهروز امینی تصویری است از جوانی که تحصیلات را نیمهتمام گذاشت تا در راه باورهایش مبارزه کند. او با شجاعت، طنز و پایداری خود نمونهای از ایستادگی در برابر ستم باقی گذاشت. یاد و نام او برای خانواده و همرزمانش گرامی و مایهٔ الهام خواهد ماند.

0 comments:
ارسال یک نظر