محل تولد: مسجد سليمان
شغل: معلم
سن: ۲۷
تحصیلات: دیپلم
محل شهادت: مسجد سلیمان
تاریخ شهادت: ۲۸-۱۰-۱۳۶۰
محل زندان: زندان سپاه مسجد سلیمان
مجاهد شهید غلامعباس صالحی در سال ۱۳۳۳ در مسجد سلیمان و در خانوادهای زحمتکش چشم به جهان گشود. دوران دبستان و دبیرستان را در همان شهر گذراند و بهرغم مشکلات مالی، همزمان با تحصیل به دستفروشی میپرداخت تا به خانوادهاش کمک کند.
با وجود این سختیها، روحیه یاریگر و دغدغهمند او نسبت به مردم محروم اطرافش باعث شد که در میان اهالی شهر محبوبیت فراوانی پیدا کند.
پس از دریافت دیپلم، به خدمت سربازی رفت و با دشواری فراوان آن دوران را پشت سر گذاشت. پس از بازگشت، در چند رشته دانشگاهی پذیرفته شد، اما با علاقه به آموزش و خدمت به فرزندان مردم، وارد دانشسرای عالی تربیت معلم اهواز شد.
حضور در محیط دانشجویی اهواز، غلامعباس را بیشازپیش با نیروهای انقلابی آشنا کرد و همانجا بود که با نام و آرمان سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد.
در دوران قیام مردم ایران علیه دیکتاتوری سلطنتی، در سال ۱۳۵۷، او از چهرههای فعال تظاهرات در مسجد سلیمان بود و با پیروزی انقلاب، بهعنوان هوادار سازمان در شهر فعالیت کرد. پس از دریافت فوقدیپلم، به کار معلمی در روستاهای مسجد سلیمان پرداخت و با جوانان و مردم در مسیر روشنگری و آگاهیبخشی همراه شد.
محبوبیت و اعتماد مردمی او به حدی بود که در اولین انتخابات شورای شهر مسجد سلیمان بهعنوان عضو شورا برگزیده شد. در نظارت بر شمارش آراء نخستین انتخابات مجلس پس از انقلاب نیز نقشی تعیینکننده داشت و مانع تقلب گسترده باندهای حزب جمهوری شد. اما وقتی کاندیدای سازمان از صندوق رأی بیرون آمد، عوامل رژیم مانع ورود او به مجلس شدند.
شناختهشدگی و احترام اجتماعی غلامعباس، مدتی مانع از دستگیریاش شد؛ چرا که حتی مأموران شهر نیز از محبوبیت او بیم داشتند. اما پس از قیام ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، که مردم در اعتراض به سرکوب آزادیها به خیابان آمدند، غلامعباس نیز در تظاهرات شرکت کرد و پس از آغاز موج دستگیریها، بهدست سپاه مسجد سلیمان بازداشت شد.
در زندان، دژخیمان از همان ابتدا او را زیر وحشیانهترین شکنجهها قرار دادند تا وادارش کنند در رسانهها علیه مجاهدین موضع بگیرد. اما غلامعباس که آموزگار ایمان و مقاومت بود، هرگز تسلیم نشد.
بازجویان حتی تلاش کردند از عشق او به خانوادهاش سوءاستفاده کنند و وعده دادند در صورت «کوتاه آمدن» میتواند همسر و فرزند خردسالش را ببیند. پاسخ او کوتاه و کوبنده بود:
«من خانوادهای ندارم و نیاز به ملاقات کسی هم ندارم.»
در آخرین پیامی که چند روز پیش از شهادتش از زندان فرستاد، نوشته بود:
«من شدیدترین شکنجهها را در گواراترین وضع ممکن تحمل کردم و به برادری و اتحاد راهمان وفادار ماندم و سر سوزنی از اسرار خلق را به آنها ندادم. مطمئن باش که آسوده میمیرم...»
سرانجام در روز ۲۸ دی ۱۳۶۰، دژخیمان رژیم، این معلم دلیر و مجاهد مقاوم را به جوخه اعدام سپردند.
بدینگونه، غلامعباس صالحی پس از ماهها پایداری در شکنجهگاه، در راه آزادی مردمش جاودانه شد.

0 comments:
ارسال یک نظر