محل تولد: کرمانشاه
سن: ۲۰
تحصیلات: دیپلم
محل شهادت: کرمانشاه
تاریخ شهادت: ۹-۷-۱۳۶۰
فرزانه در سال ۱۳۴۰ در کرمانشاه دیده به جهان گشود و تحصیلاتش را تا مقطع دیپلم ادامه داد.
در سال ۱۳۵۷، در روزهای خروش مردم، فرزانه در صفوف زنان و دختران تظاهرکننده حضوری فعال داشت. صدای او در میان شعارهای خیابانی طنین میانداخت و دلش با آرمان آزادی میتپید.
پس از قیام ۵۷، با مجاهدین همراه شد و به فعالیت در میان جوانان شهر پرداخت؛ از پخش نشریه تا روشنگری در برابر فضای اختناق تازهسربرآوردهی آخوندی.
اما پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، راهش دشوارتر شد. در مرداد همان سال، همزمان با روز انتخابات رجایی برای ریاستجمهوری، به همراه دو شیردختر دیگر — نسرین نوری مهربان و پریچهر کاشانیان — به یک حوزهی انتخابیه تعرض کردند. هر سه در همانجا دستگیر و به زندان دیزلآباد کرمانشاه منتقل شدند.
فرزانه بلافاصله پس از بازداشت، زیر شکنجه قرار گرفت. اما در زندان، پرانرژی و استوار بود؛ در ورزش، کار جمعی و همدلی با دیگر زنان بند، پیشقدم میشد و روح مقاومت را زنده نگه میداشت.
در دادگاه آخوندی که آن را میخواستند پخش بیرونی کنند، قاضی از او پرسید:
«اگر آزاد شوی، چه میکنی؟»
فرزانه بیدرنگ پاسخ داد:
«همان کاری را میکنم که کردم، چون راه من درست است.»
پخش دادگاه همان لحظه قطع شد، و او را دوباره به شکنجهگاه بردند.
فرزانه، صدایی خوش و نافذ داشت. فلاحیان، حاکم شرع وقت رژیم در کرمانشاه، با وقاحت گفت:
«حیف نیست با این صوت خوش، از منافقین باشی؟»
و او با نگاهی آرام پاسخ داد:
«حیف آن صدایی است که در خدمت حقیقت نباشد.»
در وصیتنامهاش خطاب به خواهرش نوشت:
«میدانم پس از اعدام، تنها داراییام — چادر، مانتو و کفش خونآلودم — را به تو خواهند داد.
آنها را در زیباترین کادوها بپیچ و به مادرم تقدیم کن.
بگو دوستت دارم، به وسعت عشقم، به آزادی.»
آخرین صبحِ زندان، هنگامی که تاریکی هنوز بر دیوارها چنگ میزد، صدای اذان فرزانه برخاست —
آوایی عاشقانه و رها، که بند را در سکوتی آمیخته با اشک فرو برد.
فرزانه، نسرین و پریچهر با وضویی از خون، نماز عشق را خواندند و آرام بهسوی سرنوشتی رفتند که خود برگزیده بودند.
در بند غوغایی برپا شد. زندانیان عادی هم گریستند، اما آن سه دختر با لبخند گفتند:
«ناراحت نباشید… برای آزادی باید رفت. ما راه خود را آگاهانه انتخاب کردهایم.»

0 comments:
ارسال یک نظر