محل تولد: تهران
سن: ۲۰
تحصیلات: دیپلم
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: ۲۴-۹-۱۳۶۰
زهرا (آذر) حسینی ایزدی، دختر جوانی از تهران و تنها ۲۰ ساله، از دل همان نسلی برخاست که رؤیای آزادی، عدالت و کرامت انسانی را با تمام وجود نفس میکشید. او از همان سالهای دبیرستان، در کنار برادرش محمدحسین حسینی ایزدی—که همرزمانش او را «علی ایزد» صدا میکردند—به جمع دانشآموزان هوادار سازمان پیوست و در دبیرستان مرجان فعالیتهای سیاسی و انقلابی خود را آغاز کرد.
اما آنچه نام آذر را برای همیشه در حافظه مقاومت مردم ایران حک کرد، نه فقط تعهد سیاسیاش، بلکه نوعِ بیمانند مقاومت او در برابر شکنجههای وحشیانه زندان اوین بود؛ مقاومتی که دهها شاهد عینی و چندین مجاهد شهید بعدها آن را ثبت کردهاند.
در مهرماه سال ۶۰، زهرا و برادرش دستگیر شدند. ابتدا محمدحسین را در سوم آذر همان سال تیرباران کردند. بیست روز بعد، وصیتنامهٔ او را به خانواده تحویل دادند و با بیشرمی اعلام کردند زهرا نیز همراه برادرش اعدام شده است؛ اما حقیقت، دهشتناکتر بود.
آذر زنده بود.
و در زیر شکنجه.
شرح شهادت آذر، از تکاندهندهترین روایات جنایتهای سال ۶۰ است. شاهدان میگویند:
نیمی از صورت، پشت و پاهایش با شلاق و کابل چنان متلاشی شده بود که گوشت و لباس به هم چسبیده بودند.
بارها بیهوش به سلول انداخته شد.
از شدت درد، تب و چرک بوی سلول را پر کرده بود؛ اما هر بار با لبخندی آرام میگفت:
«من چیزی نگفتهام… من وفادارم.»
مجاهد شهید اعظم یوسفی شاتوری روایت میکند که زندانبانها کوچکترین امکان درمان را نمیدادند و حتی لباس آذر، از شدت چسبندگی خون و زخم، با بریدن از بدنش جدا شد. او شبها از درد بیخواب میماند اما نمیخواست نالهاش مزاحم دیگران شود.
شاهد دیگر، مجاهد شهید اکرم فولادوند، میگوید آذر را در سلول درحالی دید که سراپا خونآلود بود و با سختی میگفت:
«اگر امشب دوباره مرا ببرند، تا صبح زنده نمیمانم.»
و همینطور شد.
آذر، پس از دورانی طولانی از شکنجههای بیوقفه، در شب ۲۴ آذر ۱۳۶۰، در اثر شکنجه جان باخت.
اما برای پاککردن اثر شکنجه، دژخیمان دروغ نوشتند که «تیرباران شده است».
این دختر ۲۰ ساله، سمبل وفاداری و مقاومت در برابر یک رژیم سبعانه شد؛ سمبلی که همرزمانش گفتند:
«آذر، الگویی بیمثال از مقاومت تمامعیار بود.»
و این گونه، دو خواهر و برادر—محمدحسین و زهرا حسینی ایزدی—در فاصلهای کوتاه، هر دو در راه آزادی مردمشان جان دادند؛ دو ستاره از یک خانه، دو شهادت برای یک آرمان.
یادشان جاودان و راهشان روشن

0 comments:
ارسال یک نظر