محل تولد: قصر شيرين
شغل: معلم
سن: ۲۸
تحصیلات: فوق دیپلم
محل شهادت: همدان
تاریخ شهادت: ۱۹-۸-۱۳۶۰
غلامرضا خاکسار، فرزند پاکباخته قصر شیرین، در سال ۱۳۳۲ در شهری زخمخورده اما مقاوم چشم به جهان گشود. دوران کودکی و نوجوانیاش در همان شهر گذشت و پس از دریافت دیپلم، وارد دانشسرای عالی کرمانشاه شد. مردم قصر شیرین او را نه با نام خانوادگی، بلکه با محبت تمام «آقامراد» صدا میزدند؛ جوانی محبوب، قابل اعتماد و خوشسخن.
فعالیتهای سیاسی او علیه دیکتاتوری شاه، سالها پیش از انقلاب آغاز شد و در جریان قیام مردم ایران، به یکی از فعالترین چهرههای شهر تبدیل گردید. بسیاری از تظاهرات بزرگ قصر شیرین، به ابتکار و سازماندهی او برگزار میشد و با بیانی شیوا و روشنگر، مردم را نسبت به ماهیت استبداد آگاه میکرد. همین فعالیتها باعث شد که در سال ۱۳۵۷ برای چند روز دستگیر شود.
با پیروزی انقلاب ضدسلطنتی، مدتی عضو شورای شهر قصر شیرین شد، اما زمانیکه سرکوب مردم کردستان، جنایات سنندج و ترکمنصحرا و سیاستهای انحصارگرایانه رژیم تازهقدرتگرفته را دید، از شورا استعفا داد و برای ادامه تحصیل راهی دانشگاه تهران شد. در آنجا با سازمان مجاهدین خلق و آرمان رهاییبخش آن آشنا گردید؛ آشناییای که مسیر زندگیاش را بهطور کامل تغییر داد.
به توصیه بخش شهرستان سازمان، درس را رها کرد و به قصر شیرین بازگشت تا هستههای مقاومت را سازمان دهد. او که خود معلم بود، نخست انجمن دانشآموزان و معلمین مسلمان را تشکیل داد و سپس کتابخانه «قسط» را بنا نهاد؛ نخستین کتابخانهای که بهطور علنی مرتبط با سازمان مجاهدین بود و محل ارتباط و فعالیت هواداران در شهر. کتاب «تبیین جهان» برادر مجاهد مسعود رجوی در همین کتابخانه در اختیار مردم قرار میگرفت.
در جریان اولین انتخابات ریاستجمهوری، غلامرضا با تلاش گسترده، برنامهها و مواضع کاندیدای نسل انقلاب، برادر مسعود رجوی، را برای مردم منطقه تشریح میکرد. محبوبیت و اعتماد عمومی به او چنان بود که در انتخابات مجلس شورای ملی نیز بهرغم همه تقلبها، به مرحله دوم راه یافت.
با بالا گرفتن فشارهای رژیم، کتابخانه قسط در اردیبهشت ۱۳۵۹ هدف حمله فالانژهای حکومتی قرار گرفت و به آتش کشیده شد. پس از سخنرانی خمینی علیه سازمان، غلامرضا جلسات روشنگری و پخش سخنرانیهای برادر مسعود را در خانه هواداران ادامه داد.
هنگامی که جنگ ایران و عراق آغاز شد و قصر شیرین به اشغال درآمد، غلامرضا به کرمانشاه رفت و فعالیتهایش را در انجمن جوانان مسلمان ادامه داد. جدیت، صمیمیت و روحیه استوار او میان همرزمانش زبانزد بود.
پس از تظاهرات بزرگ و مسالمتآمیز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ و آغاز فاز سرکوب خونین، بهدلیل شناختهشدن در غرب کشور، سازمان او را برای ادامه مبارزه مخفی به همدان منتقل کرد. اما در تابستان ۱۳۶۰، بهدست یکی از مزدوران بریده شناسایی و دستگیر شد.
غلامرضا را به شکنجهگاه سپاه همدان بردند؛ جایی که مقاومتش نقش بزرگی در تقویت روحیه دیگر زندانیان داشت و در همانجا نیز به سازماندهی تشکیلات هواداران در زندان پرداخت. او در مهر ۱۳۶۰ در بیدادگاه رژیم به اعدام محکوم شد و یک ماه کامل زیر حکم اعدام ماند، بیآنکه حتی یک بار اجازه ملاقات به خانوادهاش داده شود.
سرانجام در ۱۹ آبان ۱۳۶۰، دژخیمان خمینی او را در سکوت کامل به جوخه اعدام سپردند. بدینگونه «آقامراد» قهرمان با قامت افراشته و ایمانی پایدار، به کاروان بزرگ شهدای مجاهد خلق پیوست.
خانواده خاکسار نیز همچون بسیاری از خانوادههای مقاوم، بهای سنگینی پرداخت. جهانبحش خاکسار، برادر کوچکتر غلامرضا، در سال ۱۳۶۳ به شهادت رسید و عباس خاکسار، پسرعموی آنان، در قتلعام ۱۳۶۷ بهدست جلادان خمینی جان باخت.
یاد و نام غلامرضا خاکسار؛ معلم بیداری، چراغی فروزان در مسیر آزادی ایران.

0 comments:
ارسال یک نظر