محل تولد: شهمیرزاد
سن: ۲۲
تحصیلات: دانشجوی مهندسی
محل شهادت: تبریز
تاریخ شهادت: ۵-۱۰-۱۳۶۰
تیمور جلائی، متولد سال ۱۳۳۸ در شهر شهمیرزاد سمنان، از همان سالهای نوجوانی نشانههای روشنی از آگاهی، جسارت و مسئولیتپذیری را با خود داشت. دوران دبستان و دبیرستان را بهعنوان دانشآموزی ممتاز در زادگاهش گذراند و پس از اخذ دیپلم، در رشته شیمی دانشگاه تبریز پذیرفته شد؛ دانشگاهی که بهزودی برای او نه فقط محل تحصیل، که میدان انتخاب و مبارزه شد.
با ورود به دانشگاه و حضور در فضای پرجوشوخروش مبارزات دانشجویی، تیمور با سازمان مجاهدین آشنا شد و چنان شیفته آرمان رهاییبخش آن گردید که بارها به همرزمانش میگفت اگر بیم اخراج از دانشگاه نبود، ترجیح میداد واحدهای کمتری بگیرد تا وقت بیشتری را صرف شناخت و فعالیت برای سازمان کند. او در قیام ضدسلطنتی سال ۱۳۵۷ فعالانه شرکت داشت و سهم خود را در سرنگونی دیکتاتوری شاه ایفا کرد.
پس از پیروزی انقلاب، به انجمن دانشجویان مسلمان، هواداران سازمان مجاهدین پیوست و فعالیت خود را در ارتباط با بخش دانشجویی سازمان ادامه داد. با آغاز کودتای ضدفرهنگی خمینی و بستن دانشگاهها، تیمور نهتنها از مبارزه عقب ننشست، بلکه مسئولیتهای تشکیلاتیاش را در تبریز با جدیت بیشتری پی گرفت. او در واکنش به تعطیلی دانشگاهها میگفت: «این کودنها خیال میکنند با بستن دانشگاهها میتوانند زبان مردم را هم ببندند. بیسوادی آخوندها حد و مرز ندارد؛ نمیتوانند قشر روشنفکر را تحمل کنند و میخواهند دیدگاههای ارتجاعی خودشان را به مردم دیکته کنند.»
پس از تظاهرات بزرگ ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ و آغاز مقاومت مسلحانه سراسری، تیمور نیز مانند دیگر مجاهدان، زندگی مخفی را برگزید و تمامی ارتباطات علنی خود را برای ادامه مبارزه با خمینی و نظام جور و جهل آخوندی قطع کرد. در تابستان همان سال، پاسداران برای دستگیریاش به خانه دانشجویی او در تبریز یورش بردند، اما جز چند جلد کتاب و یک شناسنامه چیزی نیافتند. تیمور بعدها با طنزی تلخ گفته بود: «شرمندهام که چیزی از مال دنیا نداشتم تا وقتی ریختند خانهام، بتوانند غارتش کنند.»
سرانجام در ۷ مهر ۱۳۶۰، هنگام انجام یک مأموریت تشکیلاتی در یکی از خیابانهای تبریز، توسط مزدوران خمینی شناسایی و دستگیر شد و به زندان و شکنجهگاه منتقل گردید. بازجویان و زندانبانان دژخیم، از جمله رئیس جنایتکار زندان تبریز معروف به حاج حسن، او را زیر شدیدترین شکنجهها قرار دادند تا به ندامت و مصاحبه تلویزیونی وادارش کنند. اما تیمور، استوار و سرفراز، به آنان گفت: «مرگ را بر زندگی ننگین تو و رهبر سفیه تو ترجیح میدهم.»
پس از سه ماه تحمل شکنجههای وحشیانه، تیمور در بیدادگاه نمایشی تبریز نیز با شجاعت از مواضع مجاهدی خود دفاع کرد. بهای این ایستادگی، صدور حکم اعدام توسط قاضی جنایتکار بیدادگاه بود. سرانجام در سحرگاه ۵ دیماه ۱۳۶۰، این حکم به اجرا درآمد و تیمور جلائی تیرباران شد و به خیل عظیم شهدای مجاهد خلق پیوست.
با وجود آنکه در وصیتنامهاش خواسته بود در زادگاهش شهمیرزاد به خاک سپرده شود، مزدوران رژیم که حتی از جسم بیجان او نیز وحشت داشتند، نه خبر اعدامش را به خانواده دادند و نه پیکر پاکش را تحویل آنان دادند. اما نام و راه تیمور، فراتر از خاک و گور، در حافظه مقاومت و در تاریخ ایستادگی این سرزمین ماندگار شد.

0 comments:
ارسال یک نظر