محل تولد: رضوانشهر
سن: ۱۷
تحصیلات: متوسطه
محل شهادت: طوالش
تاریخ شهادت: ۵-۵-۱۳۶۰
با یاد مجاهد شهید فرخروز (محسن) ثنایی، نوجوان ۱۷ سالهای که در مسیر آزادی خلق خود، شجاعت و ایمان را با هم ترکیب کرد. محسن در سال ۱۳۴۳ در رضوانشهر گیلان به دنیا آمد و دوران دبستان و راهنمایی خود را در همان شهر گذراند. تحصیلات دبیرستان او با شروع اعتراضات و تظاهرات انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران نیمهتمام ماند، اما روحیه پرشور و مصمم او اوج گرفت.
پس از پیروزی انقلاب، محسن با سازمان مجاهدین خلق آشنا شد و بهعنوان ملیشیایی پرشور در انجمن جوانان رضوانشهر فعالیت خود را آغاز کرد. او از چهرههای بارز انجمن بود و مسئولیتهای مهمی بر عهده داشت؛ از جمله برپایی دکههای کتاب و فروش نشریه مجاهد، تبلیغ و فعالیت سیاسی در جریان کاندیداتوری برادر مجاهد مسعود رجوی و انتخابات اولین مجلس شورای ملی در سال ۱۳۵۸. با وجود اینکه تنها ۱۶ سال داشت، بهعنوان یکی از مسئولان بخش دانشآموزی رضوانشهر شناخته میشد.
محسن روحیهای رزمنده و شجاع داشت؛ شهامت او زبانزد مردم و الهامبخش همرزمانش بود. او در تظاهرات ۲۶ تا ۲۸ خرداد ۱۳۶۰ نقش سازماندهیکننده داشت و موفق شد بیش از ۵۰۰۰ نفر از مردم رضوانشهر و روستاهای اطراف را بسیج کند. پاسداران برای مقابله با این جمعیت بزرگ به شلیک گلوله متوسل شدند، اما محسن و دیگر فعالان دست از مبارزه برنداشتند.
در آمادهسازیهای تظاهرات ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ نیز محسن حضوری فعال داشت. در روز سوم تیرماه، پاسداران جنایتکار به پایگاهی که محسن و همرزمانش در آن مستقر بودند یورش بردند و او و دو نفر دیگر دستگیر شدند و به زندان سپاه تالش منتقل گردیدند. شکنجههای وحشیانه و تلاش برای تسلیم کردن او، هیچگاه نتوانست عزم و اراده محسن را بشکند. روحیه شجاعانه و بیباک او، فضای زندان را تغییر داده و سایر زندانیان را نیز امیدوار و دلگرم میکرد.
بارها دژخیمان خمینی او را به تسلیم و نوشتن توبهنامه فراخواندند، اما محسن قهرمانانه ایستاد و مرگ افتخارآمیز را بر ننگ تسلیم ترجیح داد. روز ۵ مرداد ۱۳۶۰ مادرش برای ملاقات به زندان آمد. محسن، که میدانست قرار است اعدام شود، لباسهای نو و تمیز پوشید و با خوشحالی به بچههای زندان گفت: «من میخواهم به بهشت بروم. بنابراین باید لباسهایم تمیز و نو باشد».
پس از لحظاتی گفتگو با مادر، پاسداران او را از او جدا کردند و به قربانگاه بردند. محسن اجازه نداد چشمانش را ببندند و حتی در لحظات آخر دهانش نیمهباز بود تا شعار دهد: «مرگ بر خمینی – درود بر رجوی». صدای رگبار پاسداران پایان مسیر این نوجوان قهرمان بود.
محسن دلیر، در وصیت خود خواسته بود که اولین تیرها به پاهایش شلیک شود و فرصت داشته باشد با خون خود بنویسد: «درود بر رجوی – مرگ بر خمینی». مراسم تدفین او با حضور مردم برگزار شد و صحنهای افشاگرانه علیه رژیم تبدیل شد. پیکر پاک او در بقعه غریببنده رضوانشهر به خاک سپرده شد و خانوادهاش آرم سازمان را بر کفن او دوختند تا یاد و راهش همیشه زنده بماند.
برادران او، حسن و حسین ثنایی نیز از شهدای سرفراز مجاهد خلق هستند و راه فرخروز را ادامه دادند. شهادت این نوجوان قهرمان، نمونهای جاودانه از ایستادگی، شجاعت و وفاداری به آرمان آزادی خلق ایران است.


