محل تولد: تهران
شغل: -
سن: ۱۹
تحصیلات:
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: ۱۷-۲-۱۳۶۱
(با وصیتنامهای که هنوز قلبها را به لرزه میاندازد)
با یاد مجاهد شهید امیر اسدیان، ملقب به "فرمانده بهمن"، رزمنده جوان و شجاعی که در ۱۹ سالگی شعلهای از آتش انقلاب شد و نامش را با خون، در سطرهای تاریخ مقاومت حک کرد.
امیر در سال ۱۳۴۲ در خانوادهای متوسط در جنوب شهر تهران دیده به جهان گشود. در همان نوجوانی، یعنی در روزهای طوفانی قیام ۵۷، پا به میدان مبارزه گذاشت و به سرعت به چهرهای محبوب و محترم در میان مردم و خانوادهاش تبدیل شد.
در دوران تحصیل، در دبیرستان دکتر نصیری درس میخواند و سال چهارم نظری را در مدرسه دکتر هوشیار ادامه داد. اما کلاسهای درسی برای امیر تنها سنگر علم نبود، بلکه میدان مبارزه بود. در همین مدرسه بود که به تشکیلات دانشآموزی پیوست و بهسرعت به یکی از مسئولان فعال مدرسه تبدیل شد. با ارتقاء تشکیلاتی، مسئول تدارکات ناحیه شد و با انضباط، جدیت و خلاقیت مثالزدنی، زبانزد دیگر رزمندگان شد.
امیر، پرشور و پرغرور، در تمامی فعالیتهای انقلابی شرکت میکرد. در آستانه ۳۰ خرداد، فرماندهی یک اکیپ دانشآموزی را بر عهده داشت که در تظاهراتهای پرشور آن روزها نقش پررنگی ایفا کرد. پس از آغاز مقاومت مسلحانه، او که حالا با نام "فرمانده بهمن" شناخته میشد، به یکی از فرماندهان فعال نبردهای خیابانی علیه رژیم تبدیل شد.
او بارها پس از انجام عملیاتهای انقلابی، با شجاعت از محاصره پاسداران گریخت. در یکی از این درگیریها گلولهای به پایش اصابت کرد و حدود یک ماه و نیم تحت درمان بود. با وجود آنکه زخم هنوز التیام نیافته بود، دوباره به میدان بازگشت؛ پرانرژیتر، مصممتر و پرشورتر از همیشه.
و اما روز سرنوشت، ۱۷ اردیبهشت ۱۳۶۱، حوالی خیابان نظامآباد تهران. امیر در یکی از پایگاههای مقاومت در محاصره پاسداران جنایتکار قرار گرفت. گلولهها در هوا میچرخیدند، صدای انفجار شهر را به لرزه انداخته بود، اما امیر ایستاد. تا آخرین فشنگ جنگید. و زمانیکه دیگر حتی یک گلوله هم نداشت، نارنجکی در دست فشرد و خود را فدای خلق و آرمان کرد تا داغ اسارت را بر دل دشمن بگذارد.
پیکرش با انفجار آمیخته شد و اسرار مقاومت با او به آسمان رفت. شهادتش ضربهای روحی به دشمن و الهامی عمیق برای یاران شد.
اثر قهرمانی او چنان عمیق بود که مجاهد شهید عبدالحسین موسوی نظری (امیر) در وصیتنامهاش نوشت:
«نام مستعارم را امیر گذاشتم، با یاد امیر اسدیان... و با غرش هر نارنجک، امیر است که سرود آزادی سر میدهد...»
اما او تنها با سلاح نجنگید، بلکه با کلامی پرصلابت نیز رزمید. وصیتنامه پرشور و آتشینش سندی است بر ایمان، بینش، مسئولیتپذیری و آرمانخواهیاش:
📝 وصیتنامه مجاهد شهید امیر اسدیان
«وقتی یاری و کمک خداوند فرا رسد، پیروزی حاصل خواهد شد...
یاری خدا از طریق یاری ما انسانها به پروردگار میآید. یعنی قیام در راه آرمانهای الهی، که جز از مسیر خدمت به خلق خدا میسر نمیگردد. پس وقتی جامعهای پر از ظلم را میبینیم، نگوییم خدا نیست؛ بلکه باید برخیزیم.
ما، مجاهدین، با خون خود گواهی میدهیم که در راه آرمانهای الهی کوتاهی نکردیم. اگر توفیق شهادت نصیبم شد، از شما میخواهم شیون نکنید؛ مرگ سرخ به از زندگی ننگین است.
وصیتم به پدر و مادر مجاهدپرورم این است که نگذارید خون ما پایمال شود. وصیتم به همه انسانها: حتی اگر عضو سازمان نیستید، اگر نام انسان را بر خود نهادهاید، رفتاری درخور این نام داشته باشید.
و چه زیباست آن روز که خلق، به کمک پیشگامانش، بند استبداد را بدرَد و آزادی را به آغوش کشد.
پیروزی از آن خلقهاست.
وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ
ـ امیر اسدیان
۲۸ مهر ۱۳۶۰، ساعت ۹ شب»
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید


0 comments:
ارسال یک نظر