محل تولد: ساری
سن: ۲۱
تحصیلات: دانشجوی سال دوم دانشسرای عالی بهداشت
محل شهادت: گرگان
تاریخ شهادت: ۳-۹-۱۳۶۱
در تاریخ پر افتخار مقاومت مردم ایران، نامهایی ثبت شده که هر یک ستارهای درخشان بر تارک حماسه و آزادی هستند. یکی از این نامها، مینا رمضانی است؛ دختری از شمال ایران، دانشجوی جوانی از ساری، که زندگیاش را وقف آرمان آزادی کرد و تا واپسین لحظه، پرچم مقاومت را در برابر استبداد به دوش کشید.
مینا در سال ۱۳۴۰ در خانوادهای زحمتکش در شهر ساری چشم به جهان گشود. او از همان سالهای نوجوانی، با برافروخته شدن شعله قیام مردم علیه رژیم سلطنتی، گام در راهی گذاشت که سرنوشت او را به صفوف پیشتازان آزادی پیوند داد. با ورود به دانشسرای عالی بهداشت گرگان، مینا پا به محیطی گذاشت که همنسلان انقلابیاش را در دل خیزش علیه استبداد گرد آورد. در جریان تظاهراتهای ضدرژیم و ارتباط با سازمان مجاهدین خلق ایران، مسیر زندگیاش شکل تازهای گرفت.
پس از انقلاب، مینا رمضانی در بخشهای مختلف تشکیلاتی از جمله فعالیتهای دانشآموزی، تبلیغات و نشریه، نقشی فعال و موثر ایفا کرد. او در سختترین شرایط، حتی در پی دستگیری و بازداشت در زندان شهربانی ساری، از پای ننشست و با ارادهای دوچندان به میدان بازگشت.
با آغاز فاز نوین مقاومت پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، مینا از پیشگامان مبارزه مسلحانه علیه ارتجاع خمینی بود. او با تیزهوشی و جسارت، در سازماندهی تظاهراتهای موضعی، جذب نیروهای میلیشیا و حتی بهرهگیری از توان بیبدیل مادران در محلات، نقش برجستهای ایفا کرد. در یکی از تظاهراتها، او مسئولیت حفاظت از صف تظاهرکنندگان را بهعهده گرفت و با شجاعت تمام این وظیفه را انجام داد.
مینا مدتی در گرگان بهسر برد و در پایگاه مقاومت آن شهر، مسئولیت امور سیاسی را به دوش کشید. در روزهایی که ارتباطش با سازمان قطع شده بود، با گوش دادن به صدای مجاهد و انتشار اخبار مقاومت، شعله آگاهی و ارتباط را در میان هواداران زنده نگه داشت. پس از پنج ماه، در فروردین ۱۳۶۱ مجدداً به سازمان وصل شد و آن را تولدی دوباره برای خود نامید.
این دختر مقاوم، که با صداقت، دقت، تواضع و وفاداریاش میان همرزمان شناخته میشد، شاعری نیز بود پرشور. در وصف مجاهد شهید پروین خسروی سرودی سرود و عهد بست که همانند او ایستادگی کند، و سرانجام نیز بر سر این عهد ایستاد.
در شب سوم آذرماه ۱۳۶۱، وقتی پاسداران رژیم به پایگاهی در گرگان حمله کردند، مینا همراه با دو مجاهد دیگر، عباس رخشانی و آسیه ابراهیمپور، در یک مقاومت ۱۶ ساعته و حماسی، با قلبی آکنده از ایمان و دستهایی پر از آتش و آرمان، در برابر یورش دشمن ایستادند. آنان با فداکاری خود، حماسهای جاودانه در تاریخ مبارزه برای آزادی آفریدند و در نبردی نابرابر، به قافله شهیدان پیوستند.
مینا رمضانی در واپسین سرودهاش چنین نوشت:
ایران وطن من،
اینک این خروش مجاهد است،
ایران وطن من،
اینک این خروش میلیشیای قهرمان است،
که در رگبار مسلسلهایش
تو را به آغوش میخواند...
و چه باشکوه بود این دعوت؛ دعوتی که مینا با خون خود آن را مهر کرد.
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

0 comments:
ارسال یک نظر