محل تولد: گرگان
سن: ۳۶
تحصیلات: دانشجوی اقتصاد
محل شهادت: بانه
تاریخ شهادت: ۲۷-۴-۱۳۶۶
زندانی زمان شاه: بیش از ۳.۵ سال در زندانهای قصر و اوین
با یاد مجاهد شهید حسن محمدی
فرزندی از گرگان؛ مجاهدی از تبار ایستادگی و رنج
حسن محمدی، فرزند پاکبازی از دیار گرگان، در سال ۱۳۳۰ چشم به جهان گشود. کودکی و نوجوانیاش در همان شهر سپری شد، اما روح پرتلاطمش او را زودتر از سنوسال به میدان مبارزه کشاند. هنوز دبیرستان را به پایان نرسانده بود که با تشکیل جلسات مذهبی و سیاسی، برپایی کتابخانه، و سخنرانیهای روشنگر، در دل شبهای استبداد، چراغی برافروخت.
اما این جستجوی عدالت و حقیقت در چارچوب فعالیتهای محدود فرهنگی او را راضی نکرد. در سال ۱۳۴۹، با عزمی آگاهانه و در میانه تلاش برای ورود به دانشگاه، راهی تهران شد و آنجا بود که به آرمانهای سازمان مجاهدین خلق پیوست. او خیلی زود در زمره نیروهای فعال قرار گرفت و به تشکیلات تبریز منتقل شد. اما در شهریور ۱۳۵۰، در جریان ضربه معروف ساواک، دستگیر و در زیر شکنجههای دژخیمان شاه، مقاومت را معنا کرد. یک سال زندان در اوین، در کنار نامهایی چون سعید محسن، بدیعزادگان، ناصر صادق، برایش به مدرسهای از تعهد و شناخت بدل شد. خودش نوشت: «بیاغراق این دوره بهترین و خاطرهانگیزترین دوره زندگیام بود.»
آزادی موقت او در سال ۱۳۵۱ پایان ماجرا نبود. بار دیگر به جرم کمک به پخش اعلامیهها و جمعآوری کمک مالی برای سازمان، در اسفند ۱۳۵۳ دستگیر شد و این بار ۱۵ سال زندان برایش بریدند. بیش از سه سال و نیم در زندانهای قصر و اوین گذراند، تا آنکه در طوفان انقلاب ضدسلطنتی، در آبان ۱۳۵۷ آزاد شد.
با پیروزی انقلاب، به گرگان بازگشت و در نقش یکی از مسئولان کمیته انقلاب اسلامی، به خدمت مردم پرداخت. اما دیری نپایید که ارتجاع نوظهور که بویی از انقلاب نبرده بود، او را کنار زد. حسن اما نه مأیوس شد و نه ساکت نشست. به ساختن جنبش ملی مجاهدین در گرگان پرداخت، انجمن دانشآموزی و امداد مجاهدین را پایهگذاری کرد که به هزاران نفر خدمات پزشکی رایگان رساند.
در سال ۱۳۵۹ به تهران منتقل شد و مسئولیت بخش کارگری سازمان در جاده ساوه را بهعهده گرفت. در همان سال، کاندیدای انتخابات مجلس در شهرستان ساری شد و با استقبال گسترده مردمی، تا آستانه ورود به مجلس پیش رفت. اما تقلب و سرکوب، مانع ورود صدای مردم به خانه ملت شد.
با شروع فاز نظامی در سال ۱۳۶۰، در پایگاههای شمال کشور فعالیت کرد تا اینکه در آبان ۱۳۶۱ از ایران خارج شد و به سازمان در پاکستان پیوست. با تشکیل ارتش آزادیبخش ملی ایران، لباس مجاهدت نظامی بر تن کرد و در قرارگاه سردار خیابانی در چند عملیات شرکت داشت. سرانجام در روز ۲۷ تیرماه ۱۳۶۶ در جریان عملیاتی در منطقه بانه، در سنگر شرف، در راه خلق و آزادی، به شهادت رسید.
حسن محمدی مجاهدی بود که بیش از ۷ سال عمر خود را در زندانهای شاه سپری کرد، اما آنچه از او باقی ماند، نه دیوارهای زندان، که روح بزرگ آزادی بود. از کوچههای گرگان تا دالانهای تاریک اوین، از سالنهای سخنرانی در ساری تا سنگرهای نبرد در بانه، همه و همه شهادت میدهند که او تسلیم نشد.
او رفت، اما راهش در وجدان بیدار نسلهای بعدی روشن خواهد ماند؛ همانطور که خود میخواست:
"تا آخرین لحظه به آرمانم وفادار میمانم..."

0 comments:
ارسال یک نظر