محل تولد: شهر بابک
شغل: کارگر
سن: ۲۷
تحصیلات: دیپلم
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: ۱۵-۱-۱۳۶۵
محل زندان: اوین
با یاد مجاهد شهید کاظم (عیسی) اسدی؛ فرزند رنج و قیام.
کاظم در سال ۱۳۳۸ در خانوادهای محروم و زحمتکش در شهر بابک چشم به جهان گشود. از همان کودکی، کار و رنج را با تمام وجود شناخت و فاصلهٔ طبقاتی را نه در کتابها، که با پوست و گوشت خود لمس کرد. تحصیلاتش را تا دیپلم در شهر بابک گذراند و از همان سالها، درد مردم محروم را درد خود دانست.
وقتی دریافت که ریشهٔ این ستمها در دیکتاتوری وابستهٔ سلطنتی است، بیدرنگ به میدان آمد. در تظاهرات علیه شاه خائن فعالانه شرکت کرد و با روحیهای پیشتاز، دانشآموزان را برای حضور در اعتراضات سازماندهی نمود. در همین مسیر، با مطالعهٔ زندگینامهٔ شهدای مجاهد خلق، راه خود را یافت؛ آرمان رهایی مردم محروم و پایان دادن به ستم طبقاتی را در اندیشه و پرچم مجاهدین کشف کرد. از آن پس، با یاران همدلش به تکثیر و پخش اطلاعیهها و تصاویر شهدای سازمان پرداخت و بیوقفه کوشید.
پس از پیروزی انقلاب، کاظم از بانیان جنبش ملی مجاهدین و سپس انجمن دانشآموزان مسلمان در شهر بابک بود. در انتخابات مجلس شورای ملی و انتخابات ریاستجمهوری، با شور و روشنگری، آرمانهای سازمان را برای جوانان شهر تشریح کرد. روحیهای سرشار، قلبی بخشنده و ارادهای پولادین داشت؛ یکسویه پرداختگر بود و هرچه داشت و نداشت را بیچشمداشت در مسیر سازمان مینهاد. تا تابستان ۵۹ مسئولیت توزیع نشریهٔ «مجاهد» در شهربابک را برعهده داشت و با پشتکاری خستگیناپذیر این مسئولیت را پیش میبرد.
با فرا رسیدن ۳۰ خرداد و آغاز مبارزهٔ مسلحانهٔ انقلابی، کاظم نیز همچون همرزمانش به زندگی مخفی روی آورد و در هستههای مقاومت و واحدهای عملیاتی مجاهد خلق سازماندهی شد. سال ۶۱، حین انجام مأموریت، در توری بازرسی در کرمان دستگیر و به سپاه کرمان منتقل گردید. او را موقتاً در زمین ورزش سپاه، با دستبند به میلهٔ تور والیبال بستند. اما روح تهاجمی و تهور انقلابیاش زنجیر را شکست؛ دستبند را پاره کرد، از دیوار بلند و سیمخاردارگذشتهٔ سپاه بالا رفت و خود را به بیرون افکند. پیکرش زخمی شد، اما ارادهاش نه. با یاری مردم دلیر کرمان، از چنگ مزدوران خمینی گریخت و دوباره به جمع یارانش پیوست.
پس از حدود دو ماه درمان، به تهران منتقل شد و فعالیت انقلابیاش را در هستههای مقاومت ادامه داد. اواخر سال ۶۳، در حالی که بهعنوان کارگر ساختمانی کار میکرد، بار دیگر در تهران دستگیر و به شکنجهگاه اوین برده شد. وحشیانهترین شکنجهها را بر او روا داشتند، اما حتی حاضر نشد نام واقعی خود را بر زبان آورد. یک سال گذشت تا هویت او برای مزدوران اطلاعات سپاه روشن شد و خانوادهاش از اسارتش آگاه گردیدند.
کاظم زیر سنگینترین فشارها، در برابر تلاش دژخیمان برای شکستن او و کشاندنش به ندامت، قهرمانانه ایستاد و حسرت یک آه را بر دلشان گذاشت. سرانجام، این مجاهد خلق استوار را که در بیدادگاه خمینی به اعدام محکوم کرده بودند، در روز ۱۵ فروردین ۱۳۶۵ پس از دو سال شکنجه و ستم، سربدار کردند.
کاظم (عیسی) اسدی رفت، اما قامت ایستادگیاش در تاریخ مقاومت ایران ماند؛ نامی که با شرافت، فدا و آزادی گره خورده است.

0 comments:
ارسال یک نظر