محل تولد: گروس بیجار
شغل: تاجر
سن: ۶۹
تحصیلات: -
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: ۳-۶-۱۳۸۱
حاجیخان امیری در سال ۱۳۱۲ در گروس بیجار چشم به جهان گشود. او دوران کودکی خود را در مکتبخانههای آن زمان سپری کرد و سپس وارد دنیای کار شد.
حاجیخان از همان جوانی روحیهای مبارز و آزادیخواه داشت. در جریان ملی شدن صنعت نفت، از حامیان سرسخت دکتر محمد مصدق بود و آخوند کاشانی را که در آن دوران به خیانت علیه نهضت ملی دکتر مصدق پرداخته بود، فردی مرتجع و دستنشانده میدانست که تنها در خدمت دیکتاتوری سلطنتی عمل میکند.
وی در اواخر دهه ۳۰ به تهران نقل مکان کرد و در کارخانه چیتسازی مشغول به کار شد. زمانی که اعتصابات کارگری علیه ظلم و استثمار در این کارخانه آغاز شد، حاجیخان نیز همراه سایر کارگران در اعتراضات شرکت کرد. این فعالیتها باعث شد که او از کارخانه اخراج شود، اما روحیه مقاوم و ایستادگیاش خدشهدار نشد و او مسیر تازهای را در پیش گرفت و وارد عرصه تجارت و ساختوساز شد.
ایستادگی در برابر ارتجاع خمینیگرا
حاجیخان امیری از همان ابتدا نسبت به ماهیت واقعی خمینی مشکوک بود. او که دوران خیانتهای آخوند کاشانی را دیده بود، خمینی را همانند او فردی مرتجع و دشمن آزادی میدانست. به همین دلیل، هرگز حاضر نشد در تظاهراتی که در حمایت از خمینی برگزار میشد، شرکت کند. پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی و با شناختی که از سازمان مجاهدین خلق ایران پیدا کرد، به این سازمان پیوست و با تمام امکاناتی که در اختیار داشت، از آن حمایت کرد.
او خانه و مغازه خود را در اختیار مجاهدین گذاشت و در برپایی دکههای خیابانی، که به افشای چهره خمینی و رژیمش میپرداختند، نقشی فعال داشت.
رابطه او با سازمان مجاهدین به حدی عمیق بود که پس از آزادی فرزند مجاهدش از زندان در سال ۱۳۶۴، باوجود ضمانت سنگینی که برای آزادی او به دادستانی اوین سپرده بود، با تمام وجود مشوق فرزندش برای اعزام به منطقه و پیوستن به ارتش آزادیبخش ملی ایران شد. وی همچنین در رساندن پیکهای سازمان و یاریرسانی به هواداران برای خروج از کشور، از هیچ کمکی دریغ نکرد.
دستگیری، شکنجه و ایستادگی در زندان
در سال ۱۳۶۴، رژیم خمینی حاجیخان را بهدلیل فعالیتهای انقلابی فرزندش دستگیر کرد. او پس از مدتها بازجویی و شکنجه، تنها با پرداخت وثیقه سنگین یکمیلیونتومانی آزاد شد. اما این آزادی، او را از ادامه مبارزه بازنداشت.
در سال ۱۳۷۸، او به بخش روابط عمومی سازمان وصل شد و در همان سال به اشرف رفت. این دیدار، ایمان و عزم او را برای مبارزه دوچندان کرد و او پس از بازگشت، به حمایتهای خود از مجاهدین در داخل کشور ادامه داد.
در تیرماه ۱۳۸۰، مزدوران رژیم او را به دلیل کمکهایی که به مجاهد شهید حجت زمانی کرده بود، دوباره دستگیر و روانه شکنجهگاه کردند. حاجیخان در زندان نیز مقاوم و استوار باقی ماند. یکی از همبندانش درباره روحیه او در زندان گفته است:
"هنگام ملاقات، حاجیخان همیشه میگفت که نباید غمگین شویم و گریه کنیم. میگفت تحت هر شرایط فقط باید بخندیم. حتی اگر من هم شهید شدم، شما حق گریه ندارید. من مدیون این بچهها (مجاهدین) هستم که باعث شدند عاقبتبهخیر شوم."
شهادت در زندان گوهردشت
در اوایل سال ۱۳۸۱، رژیم برای آمادهسازی زندان جهت بازدید یک هیأت از کمیسیون حقوقبشر سازمان ملل، تصمیم به تبعید زندانیان مقاوم گرفت. به همین دلیل، حاجیخان را از زندان اوین به زندان گوهردشت منتقل کردند.
در زندان گوهردشت، او را در سلول انفرادی قرار داده و تحت شکنجههای وحشیانه قرار دادند. این شکنجهها، وضعیت جسمی او را به شدت وخیم کرد. ضربات پوتین پاسداران جانی به سرش چنان شدید بود که سرانجام در روز ۳ شهریور ۱۳۸۱، این مجاهد خستگیناپذیر، به شهادت رسید.
مزدوران رژیم، در آخرین ساعات حیاتش، پیکر نیمهجان او را در حالی که زنجیر به پاهایش بسته شده بود، از سلول بیرون برده و به مکان نامعلومی منتقل کردند.
پنهانکاری رژیم و واکنش مردم
پس از شهادت او، خانوادهاش برای تحویلگیری پیکر او اقدام کردند، اما رژیم از تحویل پیکر خودداری کرد و آنها را تحت فشار و تهدید قرار داد. مزدوران رژیم، بدون اطلاع خانواده، خودشان اقدام به دفن مخفیانه پیکر حاجیخان در گورستان امامزاده عقیل در اسلامشهر کردند.
با این حال، خبر شهادت حاجیخان امیری، میان مردم اسلامشهر و تهران پیچید و مراسم ختم او با حضور هزاران نفر از مردم مبارز اسلامشهر برگزار شد.
حاجیخان امیری؛ نماد ایستادگی و وفاداری
حاجیخان امیری، نمونهای از پدرانی بود که تا آخرین نفس بر سر آرمانهای خود ایستادند. او از نوجوانی، با ظلم و استبداد مبارزه کرد، از جنبش ملیشدن نفت تا قیام علیه سلطنت و سپس ایستادگی در برابر دیکتاتوری مذهبی خمینی.
او نهتنها یک مبارز، بلکه پدری بود که فرزند خود را نیز به مسیر آزادی هدایت کرد. مردی که در ۶۹ سالگی، در زیر شکنجههای وحشیانه رژیم، تا آخرین لحظه ایستادگی کرد و تسلیم نشد.
نام و راه او، همواره در دل مبارزان آزادی ایران زنده خواهد ماند.
0 نظرات:
ارسال یک نظر